tag:blogger.com,1999:blog-17922598.post8611409736435269501..comments2024-02-20T09:14:00.381+03:30Comments on PROTESTER NOTES: Mhttp://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comBlogger15125tag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-84703042286061315992012-09-02T23:32:26.902+04:302012-09-02T23:32:26.902+04:30ممنون امممنون امMhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-81997797756698640032012-09-02T00:11:08.647+04:302012-09-02T00:11:08.647+04:30میرچا الیاده در کتاب اسطوره بازگشت جاودانه از این ...میرچا الیاده در کتاب اسطوره بازگشت جاودانه از این زمانها و یاداوریها می گوید و آنرا مرتبط می داند با اساطیر ازلی که از امری مقدس سخن می گویند. این پست تان مرا به یاد این کتاب انداخت.<br />بسیار لذت بردم.<br />قلمتان پایدارآزاده.میمhttp://silentwords.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-25813495842489818902012-07-13T23:36:12.912+04:302012-07-13T23:36:12.912+04:30سلام
شما که لطف دارید، اما خودم هم دلام میخواد ک...سلام<br />شما که لطف دارید، اما خودم هم دلام میخواد که تو فضای ِ وبلاگی بیشتر باشم و بیشتر بخونم، اگه که فرصتاش دست بده. خوشحال ام که سراغ میگیرید. ممنونMhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-47804903338296791982012-07-13T15:58:01.094+04:302012-07-13T15:58:01.094+04:30کاش زودبهزود مینوشتید.کاش زودبهزود مینوشتید.مرضیهhttps://3rouzpish.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-58802442300403569412012-06-15T14:05:30.241+04:302012-06-15T14:05:30.241+04:30هنوز یادم هست با اون شور و شوقی که تو هوا بود داشت...هنوز یادم هست با اون شور و شوقی که تو هوا بود داشتم تنها (تنها که نه با کلی آدم که هرچند شخصا نمی شناختمشون اما خب درد مشترک داشتیم و با حضورمون فریادش می کردیم) قدم می زدم تو چمن های میدون فردوسی لخت نشسته بودی با دوستی هم سن و سال خودت سلامی کردم گفتی چه عجب بلاخره یه تهران مرکزی دیده شد ، من به دروغ گفتم نه همه هستن من همه رو دیدم! اون موقع فکر می کردم قطعا موفق می شیم و وظیفه ام هست همه رو شریک بدونم ، اما خب نشد دیگه و" ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را..."<br />-من هم که قصد نداشتم سالگرد بگیرم رو مجبور به یاد آوری کردی ای مرد!طاهاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-68298521980961882692012-06-13T23:33:28.458+04:302012-06-13T23:33:28.458+04:30مخلص ایم آقامخلص ایم آقاMhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-7802781694249158612012-06-13T08:15:50.395+04:302012-06-13T08:15:50.395+04:30مولانا گفته «یکی انگشتری در موضعی گم کرد. اگرچه آن...مولانا گفته «یکی انگشتری در موضعی گم کرد. اگرچه آن را از آنجا بردند، او گِرد آنجا می گردد، یعنی من اینجا گم کرده ام.» این جمله را خیلی مرور کرده ام با خودم در این چند روز. خب عقل می گوید چیزی اگر باشد در سالگردها نیست. ولی مثل همان یارو که انگشتری اش را برده اند آدم همان دور و بر را می گردد دیگر. «یعنی من انگشتری را اینجا گم کرده ام»... خلاصه من هم مثل ناشناس فکر می کنم که «همه اش را فهمیدم»zenohttps://www.blogger.com/profile/08417709184437635225noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-65461619309900109642012-06-13T01:26:20.572+04:302012-06-13T01:26:20.572+04:30فکر کنم موافق ام باهات. ولی فکر کنم زیباییشناسی ح...فکر کنم موافق ام باهات. ولی فکر کنم زیباییشناسی حکم میکنه که تو اون فتیشیسم هم خیلی پابرجا و قرص و محکم دوام نیاریم. اول این که میشه مثلاً به طبیعتِ وقت و بیوقت عارض شدن ِ چیزهای ِ خوبی که اسم بردی وفادار باشیم و صرفاً در قالب سال و ماه منجمدش نکنیم. یعنی ذهنمون رو از طریق ِ پیوند دادن ِ مدام ِ اون حال ِ خوب به یه تاریخ ِ مشخص شرطی نکنیم. دوم این که میشه از طریق ِ خودِ اون عنصر ِ فتیشیستی، یعنی چنگ زدن به جسمی جزئی که قرار اه الکی و رازآلود به جای ِ کلیتِ واقعی ِ یک وجودِ محبوب بنشینه، به حال ِ خوبمون زمانی که داره تو رخوت و رکودِ اشیاء، محبوباش رو به جا میآره بخندیم و خودمون رو دست بندازیم. تا واقعیتر باشیم.Mhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-44364948219763912572012-06-13T01:10:09.745+04:302012-06-13T01:10:09.745+04:30موضوع سال گرد توی این پست، تو فضای خرداد 88 عنوان ...موضوع سال گرد توی این پست، تو فضای خرداد 88 عنوان شده، ولی در موردش نتایج عمومی تری گرفته شده که من با اون ها کمی مساله دارم. یعنی نظر دیگه ای دارم. به نظرم سال گرد وقتی از حالت مراسم و مناسک و وظیفه ی بیرونی برای به جا آوردن و گرامی داشتن، خارج بشه و شبیه فتیش فهمیده بشه خیلی می تونه زیبا باشه، مثل سال گرد اولین بارها: اولین روزی که معشوق رو دیدی، اولین باری که باهاش قدم زدی، یا حتا خارج از فضای عاشقی، اولین باری که حس مادرانه یا پدرانه داشتی... اولین بارها رو هم بی خیال بشیم، باز به نظرم میل به نگه داشتن چیزی از لحظات ناب پیش خود قوی تر از اون اه که بشه سال گردها رو نادیده گرفت. نمی دونم. شاید خودت هم همین ها رو گفته بودی.نامیهhttps://www.blogger.com/profile/16017346195887520087noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-187378793605108072012-06-12T23:46:36.969+04:302012-06-12T23:46:36.969+04:30همه اش را فهمیدم. در برابر ِ یک راز ِ واقعی، بقیه ...همه اش را فهمیدم. در برابر ِ یک راز ِ واقعی، بقیه ی چیز ها بچه بازی ست.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-63805487678152328172012-06-12T20:56:26.508+04:302012-06-12T20:56:26.508+04:30خوشحال ام از این که به دلتون نشستخوشحال ام از این که به دلتون نشستMhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-66484787926520654842012-06-12T20:54:07.977+04:302012-06-12T20:54:07.977+04:30سلام از ما ست و ارادت داریم
آقا البته من نمیدانم...سلام از ما ست و ارادت داریم<br /><br />آقا البته من نمیدانم کجاش باعث شده این طور برداشت بشود که سالگرد لاس زدن با کفش ِ معشوقی که دیگر نیست «است». آن ملاحظاتِ جامعهشناسانهای که دربارهیِ سالگرد و گردهمآیی و همفکری گفتید را دربست قبول دارم، اما این چیزها به نظرم، حقیقتاً نیاز به سالگرد ندارند. گاهی فکر میکنم که هر روز و هر لحظه هم برای ِ مواردی از قبیل ِ فکر کردن و از پردهی ِ راز بیرون آوردن و تشریکِ مساعی و بالا بردن ِ باشعور ِ همبستگی ِ گروهی کم است. سالگرد به کل از شعور خالی است و گردهمآییها و همفکریهایاش هم. وقتی مثلاً در جامعهشناسی برایِ مناسک و دور ِ هم جمعشدنهای ِ گروههای ِ اجتماعی کارکردی را شرح میدهند، در ذهن ِ بعضی از مخاطبان و جامعهشناسان، این کارکردِ احتمالی به ابزار ِ توجیهِ شکلهای ِ مشابهی بدل میشود که چنین کارکردی ندارند. یا به عبارتِ بهتر، کارکردها از آن نوعی که اسم بردید را بعضیها ذاتی ِ اَعمال ِ مناسکی فرض میکنند، که به نظرم این طور نیست. سوایِ این بحث، چیزهای ِ زنندهای در آمدنِ سالگرد به عرصهی ِ رسمی ِ یادآوری و همفکری هست که من ازش فراری ام. فراری بودنام هم به این شکل است که احتمالاً دوست دارم هیچ کس در این مورد نه روی ِ من حساب کند، نه حتا اگر احیاناً دلام خواست جایی درون ِ این حوزهی ِ رسمی بگیرم، بودنام را به حساب بیاورد. گاهی فکر میکنم که حتا دلام نمیخواهد سایهی ِ این قبیل همفکریها هم روی ِ من بیافتد. بعضی چیزها گفتن ندارد، اما با گفتناش خیال ِ خودمان را راحت میکنیم، پس مجبور ام بگویم که نه انزواطلب و گوشهگیر و زاهدمشرب ام، نه هر نوع جمع و جماعتی را تحقیر میکنم. اما خیلی کم پیش آمده ردی از یک سالگرد به گوش و تنام بخورد و روانام شاد شده باشد. و خب همان طور که گفتید اینها شد سهم ِ من از سالگرد.Mhttps://www.blogger.com/profile/09738536771573621900noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-74760286238019152892012-06-12T15:18:44.456+04:302012-06-12T15:18:44.456+04:30خیلی به دلم نشست..تنها متنی درباب خرداد بود که دلم...خیلی به دلم نشست..تنها متنی درباب خرداد بود که دلم رو به هم نزد. راست می گی همه چیز از فردای روز انتخابات شروع شد!Saeedehhttp://diary.saamin.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-32548760620472962562012-06-12T13:34:42.567+04:302012-06-12T13:34:42.567+04:30نمی دونم سلام کردم یا نه! سلام!نمی دونم سلام کردم یا نه! سلام!مانی ب.https://www.blogger.com/profile/07871136262586048106noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-17922598.post-4742482890313950572012-06-12T13:33:50.089+04:302012-06-12T13:33:50.089+04:30سالگرد باعث شرکت شما در سالگرد شد (چرا برای این پس...سالگرد باعث شرکت شما در سالگرد شد (چرا برای این پست عنوان نگذاشتید؟ «سالگرد من» عنوان مناسبی می بود).<br />ولی سالگرد لاس زدن با کفش معشوقی که «دیگر نیست» نیست. سالگرد وقت این است که اعضای گروهی که تجربه مشترکی داشتهاند، این تجربه را از عرصه مهآلود تن و احساسها، به عرصه فکر منتقل کنند. گروه از این راه تجربهی خود را حفظ میکند و امکان انتقال آن به دیگری، از جمله به نسلهای بعدی را ممکن میسازد.مانی ب.https://www.blogger.com/profile/07871136262586048106noreply@blogger.com