۱۳۸۸/۹/۲۹

زیباشناسی

برخی اشخاص این توان را دارند که مسیر ِ زندگی را به شیوه‌ای زیبایی‌شناسانه طی کنند، فارغ از این که در چه جبهه و جناحی عمل‌شان را به کار اندازند. اگر جمهوریِ اسلامی را تحریفِ تاریخی ِ انقلابِ 57 بدانیم، منتظری در سویه‌یِ تراژیکِ این جریان قرار دارد، در کنار ِ همه‌یِ حذف‌شدگان و مطرودانِ دیگر. مابقی کمدی‌هایی دستِ‌چندم بودند که تابِ تحمل ِ کوچک‌ترین روزنه‌هایِ تراژیک را نداشتند.

منتظری چشم و صدایِ رسا و شفافی بود که ناکامی ِ اراده‌اش را می‌دید و به زبان می‌آورد. به اقتضایِ زبان و زمانه و موقعیت‌اش به شکلی از نظام ِ سیاسی معتقد بود، درباره‌اش نوشت، روشنگری کرد، ذهن‌ها و زبان‌ها را در آن مسیر به چرخش انداخت، و شانس ِ این را داشت که اراده‌اش را در متن ِ قانونی ِ یک مملکت بگنجاند. بعد از آن نیز هم‌چنان در سویه‌یِ ضعیف و حاشیه‌ایِ ماجرا قرار گرفت و دست از مشاهده‌یِ نقادانه‌یِ قدرت برنداشت. هرگز طنین ِ این جمله‌یِ او را فراموش نمی‌کنم که به رهبر ِ ایران نوشت: «اطلاعاتِ شما رویِ ساواک را سفید کرده است». در موضع ِ قائم‌مقام ِ رهبری، دوری جُستن‌اش به قدری در تاریخ ِ قدرتِ سیاسی بعید و دور از انتظار بود که جز در قالبِ «ساده‌لوحی» و «سفاهت» و «دیوانگی» آن را نمی‎‌فهمیدند؛ همان سفاهتی که همه‌یِ اراده‌هایِ تراژیکِ تاریخ کم‌ـ‌و‌ـ‌بیش از آن بهره‌مند اند: سفاهتی که محصولِ ناهم‌دستی در پرده‌پوشی و سکوت است، همان حالتی که سعی دارد جهان را همان گونه که هست، همان گونه که به چشم می‌آید توصیف کند، نه هم‌سو با میل ِ حاکم، و عواقب‌اش را می‌پذیرد. سفیه می‌نامیدندش چون یک‌پارچگی ِ سفاهتِ آن‌ها را متزلزل می‌کرد.

منتظری هم نمادِ پیروزیِ یک اراده است و هم نمادِ متوقف نماندن و اعتراف به شکستِ آن. منتظری تاریخی فشرده و زیبایی‌شناسانه است از کسی که اندیشید، عمل کرد، و به تصویر ِ عمل‌اش نگریست و خود را از آن زدود. تاریخی ست که با ناکامی آغاز می‌شود و به ناکامی می‌انجامد و خود را در میانه‌یِ این دو ناکامی هم‌چون مسیری تازه و همیشگی بازتعریف می‌کند.

۶ نظر:

  1. نوشته ی شما عالی است، بی اغراق، ولی منتظری از اشتباهات اش گفته باشد یا نگفته باشد یک نکته هنوز، هم واره باقی است:

    اگر او الان زنده بود و مثلاً چند وقت دیگر به صورت بت مردمی جدید ایرانیان در می آمد در اوج "کام یافتگی" باید کناره می گرفت یا مثل یک بت از مردم دور شود.

    بر سر این دوراهی قرار گرفتن خودش یک مصیبت جداگانه است که شاید در پست خواندنی دیگری به آن بپردازید (؟) نوشته هاتان خواندنی اند، مرسی

    پاسخحذف
  2. گاهی چه کسانی نمیگویم بت ولی مورد تمجید و ستایش قرار می گیرند!؟
    گوشت که نباشه چه چیزایی سالار میشه
    اگر قرار بودمخالفت باجاهلان نظام نشانه روشنفکری و روشنگری باشدباید هر روز سنگ رانندگان تاکسی را به سینه زد که یکصدا معترضند
    به امید روزی که نه با نبود امسال ایشان که باآگاهی و شناخت خودمان حضور اینان را کنار بزنیم

    پاسخحذف
  3. سخت ترین کارها زیباترین کارهاست
    و سخت ترین کار درک تفاوت حقیقت و واقعیت است
    و پس از ان اعلام موضع شفاف و صریح به همه کسانی که از موضع قبلی آگاهی داشته اند

    و منتظری چنین کرد

    سخت ترین کار دوری از ان چیزی است که اکثریت مردم به دنبال ان هستند بدست گرفتن قدرت حالا چه با روشی دموکراتیک و چه با روشی غیر دموکراتیک چه برای مدتی محدود و چه برای مدتی نامحدود

    و منتظری یک نه بزرگ بود یک نه الهام بخش و آموختنی

    سخت ترین کار دیدن و گفتن است و او دید و گفت و ستاره شد

    و ستاره های هر چند کم سو در این سیاهی و تیرگی زیبا هستند و جلوه ای یا کورسوی امیدی در این شب تاریک
    و امید زیباست

    پاسخحذف
  4. به شما لینک داده ایم. امیدوارم اجازه اش را بعد از واقعه بدهید.

    پاسخحذف
  5. ممنون. متوجه بودم. دنبال می‌کنم وبلاگِ شما رو.

    پاسخحذف