۱۳۸۹/۴/۱۲
زور و نیرنگ
راهِ مونتاری، بازیکن ِ شمارهیِ 11 ِ غنا، توسطِ مدافع ِ اروگوئه سد میشود. مدافع سعی دارد بین ِ مونتاری و توپ مانع ایجاد کند تا توپ به نفع ِ اروگوئه بیرون برود. مونتاری، با آن صورتِ خیس و سیاه و چشمانِ مورّب و خسته و بدنِ ورزیده، همهیِ سعیاش را میکند تا به آن طرفِ بدنِ مدافع دست پیدا کند، اما هر دو بیرونِ خط به زمین میافتند. پس از تلاش ِ کافی در زمین خوردن، برایِ مقصر جلوه دادنِ طرفِ مقابل، وقتی مونتاری میبیند که هیچ اتفاق ِ خاصی نیافتاده و لجاجتاش ثمری نداشته، آخرین حرکتِ زمین خوردناش را تبدیل به لگدِ پُرشتاب و محکمی میکند که انگار ناخواسته و بیهوا قرار است به بدنِ حریفاش بخورد. لگد آسیبِ خاصی نمیزند و مماس با بدنِ حریف رد میشود. مدافع ِ اروگوئه به حالتِ پرخاش و عصبانیت میخواهد از زمین بلند شود و به مهاجم و داور اعتراض کند که مونتاری خیلی سریع به او چشم میدوزد و دستاش را به سمتِ او دراز میکند که یعنی: حالا که با هم زمین خوردیم و تو بلند شدی و اتفاق ِ خاصی هم نیافتاد من را هم بلند کن تا داور ندید بگیرد. یا یعنی: چون آن قدر بختات بلند بود که از لگدم جانِ سالم به در بُردی، لیاقتِ این را داری که من را از زمین بلند کنی. مدافع عاقل است. دستاش را میگیرد و بلندش میکند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
فوتبالم مثل زندگیه پرازنیرگ ودروغ
پاسخحذف