یا: گودر به مثابهیِ اندرونی
در ایرانِ معاصر، حیطهیِ رسمی همواره در پیوند با علائق ِ حکومتی و نهادین قرار گرفته. دولت و مردم، با یک ریشهیِ واحد، درونِ فضایی نفَس میکِشند که ایدئولوژی در قالبِ گفتار و کردار ِ نهادین و رسمی به آن فرم و شکل داده. برایِ مثال، از دیرباز، پیکر ِ زن در متن ِ نهادِ اجتماعی پوشیده و حذف شده، یا تمایلی نهادین به این پوشیدگی وجود داشته و جامعه خود را از طریق ِ باور به آن امتداد داده است. امروزه البته مانتو و روسری بیشتر نماد است، نمادی برایِ این میل ِ پوشاننده. امروزه همدستی با این نماد به شکل ِ یکسانی و گرهخوردگی با ساحتِ رسمی معنی میشود. زنی که چادر سر میکند، احتمالاً همبستگی ِ بیشتری دارد با شکل ِ رسمی ِ نوعی خوانش ِ ایدئولوژیک که جمهوریِ اسلامی با دعویِ هواداری از آن خود را بازتولید میکند. چادر دیگر صورت و بالاتنه را حذف نمیکند. انگشتشمار اند زنانی که امروزه روبند میزنند. چادر امروز نشانهای ست از میلی نوستالوژیک به دورانی دور که نیرویِ اجتماع از طریق ِ آن، زن (و همهیِ تفاوتها و ناهمخوانیها) را به زیر میبُرد و در لایههایی عمیق و درونی ردهبندی میکرد.
خلاصه آن که، اجتماع هنوز هم میل دارد که زن به چشم نخورد و بنابراین، مدام دیوار و مانع میتراشد تا او را پشتِ آنها پنهان کند. این دیوارها گاه حضوری فیزیکی و کالبدی دارند (مثل ِ دیوار، تفکیکِ فضا، چادر، روسری، مانتو و...)، و گاه علاوه بر جسمانیتشان، دلالتها و مضمونهایِ نمادینی را حمل میکنند (مانندِ روسری زمانی که شُل بسته میشود، اما همچنان بسته میشود، یا مانتو زمانی که تنگ و نازک است، اما همچنان بدنِ زن را در بر گرفته). دولت به عنوانِ تنها صدایِ رسمی ِ جامعه، رویِ بدنها نشانه و نماد میگذارد و آنها را اهلی و سربهراه جلوه میدهد. معمولاً این طور است که نمادهایِ مخالفخوان و ناهمکوک تحمل نمیشوند، بلکه به کل از حیطهیِ رسمی پس زده میشوند و اگر هم تحملی در کار باشد، کم و بیصبر است. میتوان دید که این بیصبری و بیطاقتی ِ ساحتِ نمادین الزاماً مختص ِ دولت نیست و به شکلی فراگیر، این ویژگیها از متن ِ اجتماع بیرون میآیند و مردم ِ بسیاری به شکل ِ از پیش تعیینشده و تاریخی، همسو با آن در حرکت اند. دولت میوهیِ این درخت است و کماکان محصولِ نهایی ست، اما تا زمانی که رسوا نشده، نگندیده، و ارتباطاش با بدنه را از دست نداده، اغذیهاش را از ریشهها و ساقهها و برگها میگیرد.
***
اینترنت هم حاویِ حوزههایی رسمی ست. محصولی ست که مثل ِ غالبِ مواردِ مشابه ما آن را مصرف میکنیم؛ مثل ِ ساختار ِ دولت، مثل ِ پارلمان، مثل ِ تلویزیون، مثل ِ ماشین، مثل ِ برق، مثل ِ روزنامه. نهادِ رسمی و نوچههایاش تا جایی که زورشان برسد میبایست از شکل گرفتن و سرایت کردنِ حوزههایِ رسمی ِ موازی جلوگیری کنند. نهادِ رسمی اصولاً تمایل دارد تا همه جا بازتابِ صدایِ خودش را بشنود و هیچ اجتماع یا گروهی سوایِ آن چیزی که میپسندد شکل نگیرد. ما هر روز محصولاتِ این جلوگیری را میبینیم و لمس میکنیم: فیلتر کردن، پارازیت انداختن، مجوز ندادن، زندانی کردن، منحل کردن، کُشتن و... نزاع ِ طبقاتی در خلالِ این کشـمکشها رخ میدهد. در دلِ این نزاع دو گرایش ِ گوناگون وجود دارد: 1. امیال و بدنها که سیّال و متغیر و دگرگونشونده اند؛ 2. و نیز همهیِ صور ِ نهادین، و در رأسشان مدرسه و دادگاه و تبلیغات، که میکوشند هستهیِ خود را ثابت و اصیل و بیتغییر نگه دارند تا چرخهیِ مناسباتِ نفع را حولِ محور ِ خود بگردانند. نهاد – همهجا و در هر شرایطی – به طرز ِ دروغینی گمان میکند که بر «ذات» ِ واقعی و بیعیبی بنا شده که مصون از هر نوع تفسیر و تغییر است.عرصهیِ رسمی (ساحتِ بیرونی) در واقع عرصهیِ وقوع ِ نزاع نیز هست. به دلایل ِ گوناگون جدال میانِ امیال و نهادها به درون نمیرود یا در واقع، درون کالبد و میدانِ این نزاع نیست. تویِ خانهیتان هر کاری بکنید آزاد اید، مادامی که آگاهی ِ رسمی را جریحهدار نکنید. خانه دلالتی بیش از آن چیزی دارد که مکانِ سکونتِ شما ست. به جایِ «خانهام» خیلی وقتها میتوانید بگویید «ماشینام»، «گودِرـام»، «وبلاگام»، «دفترـام»، «تویِ جیبام»، «تویِ سَرـام». علارغم ِ همهیِ نهیها و سرکوبها، متعرض ِ شما نمیشوند اگر در «خانه» یا «گودر»تان دور ِ هم جمع شوید، نوشته را بیسانسور بخوانید، زن را برهنه کنید، جلق بزنید، پارتی ِ بیصدا بگیرید، عرق بخورید، بنگ بکشید، سکس ِ آزاد یا گرایشاتِ نامتعارفِ جنسی داشته باشید، براندازترین حرفهایِ سیاسی میانتان ردـوـبدل شود، آوانگاردترین ایدهیِ آزادی را بپرورانید، بارها و بارها خدا و متعلقاتاش را با محکمترین استدلال باطل کنید، و خلاصه، با خودتان حال کنید و صورتِ بدیل ِ همهیِ آن چیزی باشید که جمهوریِ اسلامی در ظاهر خود را در برابرشان آراسته. با شما کاری ندارند. یک نمونهیِ دم ِ دستِ دیگر: با این که اصل ِ خیلی سایتها معمولاً گرفتار ِ فیلتر اند، ابزارهایِ دور زدناش - گودر و جیمیل و یاهوـمیل و معادلهایِ این چیزها - را هرگز برایِ طولانیمدت نمیبندند. اسبابِ اعتراض ِ واقعی ست. پا تویِ کفش ِ اندرونی ست. جایی که با شما و آزادیها و سلایقتان کاری ندارند برایشان وجود ندارید، نیستید، یا به عبارتی، بودن و نبودنتان واجدِ نیرویی نیست. با این کار ندارم که این وضعیت خوب است یا بد، اما وقتی با شما کاری ندارند و آزاد اید، معمولاً جایی که در آن قرار گرفتهاید «اندرونی» ست، «خانه» است، جایی ست بیزور و کماثر. در این حال، در این وضعیت که عمیقاً میفهمید عملتان از حیطهیِ رسمی پس زده شده و به درون خزیده و شما آزادیِ درون دارید، به مکانتان نگاه کنید؛ فضایی ست گسسته و منزوی که در آن دیوارها مانع از آن اند که دیده شوید و صدایتان شنیده شود. هر کس دوستان و ستایشگرانی برایِ خود دارد. اما در متن ِ فضایِ اندرون، ستایشگران و دوستان موجوداتی ثابت و جویایِ محبت اند که بیش از آن که علائق و عمل ِ مشترک داشته باشند، دردِ مشترک و دلسوزیِ مشترک دارند. در آنجا حتماً کسانی هستند که نقش ِ پدر را بازی کنند و کسانی که نقش ِ مادر را به عهده بگیرند. حتماً در آنجا شمار ِ زیادی از کودکان را نیز پیدا خواهید کرد که شماتت یا تشویق میشوند. بله، انسان به دلسوزی و همدردی هم نیاز دارد. اگر این تنها نیازتان است، خانه و اندرون جایِ مناسبی برایِ شما ست.
سلام
پاسخحذف( درس اخلاق حاج آقا هالیوود در باب هنر اروتيك ! )
(عمامه هایی که امانت اند !)
( ببخشید ! شما عاشقید ؟ )
( ما تبهکارتریم یا ف.ا.ح.ش.ه ها ؟؟ )
...
با كمال افتخار دعوتيد !