حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حدیثِ تو آید سخن دراز کنم.
(حرام حلال شد-با تو)
۱۳۸۵/۱۰/۱۸
نگرش ِ باطنی
یکی از چیزهایی که تو اندیشهی مولانا خیلی جالبه (و میگن یکی از خُلق و خوهای معروفِ ایرانی هم هست)، اینه که دائم میخواد با ظواهر ِ شریعت وَر بره. هی میخواد گیر بده که بگه این چیزهای ظاهری اصل نیستن، و اون معانی ِ باطنی و اون زیباییهای درونیاَن که خوباَن و راهگشا. تو واژهشناسیاش هم یه سری لغت هست که میخوان مرزی بین ِ درون و بیرون بکشن، و دستِ آخر هم نشون بدن که «درون برتر از بیرون است.» (تَهِ گزارهی اگزیستانسیالیستی) کلا هم معتقده که تمام ِ این عالم بر خیال قائمه، اما میگه بعضی از خیالها هستن که از اونهای دیگه واقعیترن! (خیلی جالبهها!) کدوم خیالها؟ همون خیالاتی که منشاءِ حرکت میشن و تو انسان انگیزه و اراده بوجود میآرن. میگه این خیالها از بقیهی خیالها واقعیترن. خیال، وقتی خیالِ یار باشه، واقعیترین تخیلاته (جای «یار» هر چیزی که دوست دارین بهش برسین رو بذارین). اونقدر واقعی که حتی قادره حرام رو هم حلال کنه.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
عَجَب ...
پاسخحذفاگه این پاراگراف آخر تنها جهت دلداری و دلخوشی گفته نشده باشه، جای امیدواریه!
پاسخحذفnegaresh e baatenitaan zeiaadi birooni bood!
پاسخحذف