کنار ِ دوستدخترش تو اتوبوس نشسته. روشنفکر میزند. با موهایی صاف و عینکی تمامفریم. سبیل دارد، کمی هم اَخم در چهره. اتوبوس کیپ-تا-کیپ پُر است. اغلب مَرد اَند. دو نفر آنطرفتر، دو تا لاتِ بیسر-و-پا ایستادهاند. آنها هم سبیل دارند، کمی هم نکبت در چهره. گاهی از میانِ صدایشان، کلماتی حقیر خودنمایی میکند. کلماتی آنقدر پَست که قادر است پُشتِ هر فرهنگی را به خاک بمالد.
چهرهاش عوض نمیشود، یعنی سعی میکند که عوض نشود. معلوم است که کاملا عصبانی است. دوستدخترش هم دارد این حرفها را میشنود. او مرد است. قاعدهی اولِ مردانگی ایجاب میکند که بلند شود و سراپای لات-و-لوتها را برانداز کند و در اولین اقدام ِ مردانه، تذکری جانانه بدهد. همین دیروز بود که عصبانی شده بود، و با خشونتی کاملا به دور از عقل، رفیقاش را رنجانده بود. همین دیروز تصمیم گرفته بود احساساتی نشود و تا میتواند نگذارد چیزی از میدان به-در-اَش کُند. او حالا عمیقا درک میکرد که وقتی احساساتی است و کاری میکند، نتیجهی خوبی عایدِ درونش نمیشود. همین دیروز بود، بله، همین دیروز این مرحله را پشتِ سر گذاشته بود. کاش میشد کسی که از این کَکها به تُنبانش نیافتاده، به آن دو نرّهخر تذکر بدهد، تا بفهمند کلماتشان باعثِ آزار ِ دیگران شده. اما انگار نه انگار. بعضیها به هم نگاه میکنند، و سر تکان میدهند، ولی چیزی نمیگویند، کاری نمیکنند. کاملا عصبانی است و قاعده این است که تا عصبی است چیزی نگوید، کاری نکند.
- [... چه قاعدهی مسخرهای! ببینم این قاعده استثنا نداره؟ اصلا قاعده بودن یعنی اینکه باید مجال واسه استثنا پیدا بشه. خُب حالا چطور میشه از این حال خارج شد؟ کاش پیاده بشن. کاش همین ایستگاه شرّشون رو بکَنَن. اصلا صبر کن ببینم ماجرا چیه؟ من چرا اینقدر عصبانیاَم؟ الآن دارم کلمههایی رو میشنوم که قبلا هم بارها شنیدم. نهایتش یه ذره خجالتزده شدَم، اما هیچوقت اینقدر عصبانی نبودهاَم. شاید به خاطر ِ مهینا است. (گویا مهینا اسم ِ دوستدخترش است.) من الآن عصبنانیاَم، که چرا جلوی مهینا دارن از این حرفها میزنن. آره؟ به خاطر ِ اینه؟ یعنی اگه من اینجا تنها بودم، و این حرفها رو میشنیدم، طوری نمیشد؟ احساس ِ عصبانیت نمیکردم؟ احساس نمیکردم که باید تذکر بدم؟]
حالا حس میکرد که به جاهای خوبی رسیده. عصبانیتاَش کمتر شده بود. یعنی راستش را بخواهید، دیگر عصبانی نبود. و اگر میخواست تذکر بدهد، الآن بهترین موقع بود. ولی برایش جالب بود که چه قاعدهی مسخرهای بر عصبانیتاش حاکم است. عصبانیتاش به وجودِ مهینا بستگی داشت. چقدر جالب! به این فکر فرو رفته بود که اگر مهینا ناراحت است، و نمیخواهد این حرفها را بشنود، چرا خودش بلند نمیشود تا تذکر بدهد؟ شاید برای اینکه مهینا کاملا عصبانی است! یا کاملا شگفتزده. اینکه مردان، جنس ِ او را (زن را) دائم در مقام ِ مفعولی به زیر میکشند، شاید بیشتر برایش تکاندهنده و تأسفبار باشد، تا شگفتآور.
- [بذار ببینم! طبق ِ یکی از بهترین دستاوردهای فمنیستی، زن در مقام ِ مفعول، چیزی از اساس زبانشناسانهست. زبان هم چیزی مَردونهست، و مرد به خیالِ خودش به هر چیزی که بخواد تحقیر کنه، رسوخ میکنه. در واقع حتی خدا هم همینطوری بیآبرو شده. مردها به خدا هم رسوخ کردهاَن و اون رو هم به زیر کشیدهاَن. یا شاید هم اصولا گفتهاَن چون نمیشه به خدا رسوخ کرد بایست بیخیالش شد و به این ترتیب از خدا کشیدن بیرون! شاید موج ِ بعدی خداپرستی زمانی رخ بده که آلتِ مردونهی عقل رو بُریده باشن. درسته! عقل آلتی مردونه داره. برای تسخیر کردن فرو میره، مفعول میکنه، میشناسه، و به گُه میکشه ... راستی مهینا در چه حالیه؟] ... مهینا در چه حالی؟ خوبی؟
- (با تعجب؛) آره! خوبم. چطور؟
- هیچی. همینجوری. صدای این دو تا رو میشنوی؟
- اوهوم.
- ناراحتات میکنه؟
- تو رو چطور؟
- اِ ! چه جالب! من هم داشتم دقیقا به همین فکر میکردم.
- به چی فکر میکردی؟
- به «تو رو چطور.» به اینکه من شاید اگه تنها بودم ناراحت نمیشدم، اما انگار این حس که فکر میکنم تو هم میشنوی و خجالت میکشی، یه جوری به من منتقل میشه. خجالتزدگیام تبدیل به خشم میشه. این برام جالبه که حضور ِ تو، مثل ِ یه پُل، خجالت رو به خشم میرسونه ... راستیها شاید همهی جنگ و دعواهای تاریخ، همینجوری به وجود اومده، نه؟
- چه جوری؟
- همین دیگه. یه جور خجالت یا یه جور احساس ِ درونی ِ نرم و گرمابخش بوده که در حضور ِ یه زن، یا در حضور ِ دیگران، تبدیل شده به خشم، و بعدش آدمها رو انداخته به جونِ هم. شاید اگه من همیشه تنها باشم، هیچوقت خشمگین نشم. شاید خشم یه جور دگردیسی ِ خجالته. ببینم تو الآن از دستِ اینها عصبانی نیستی؟
- امممم! نمیدونم. عصبانی ... شاید! ولی بیشتر به نظرم آدمهای کمارزش و بیفرهنگی میآن. همین.
- چقدر واقعی! چقدر راست!
این مطلب تاثیر خوبی روی من گذاشت
پاسخحذفآپدیت نمودمی!لینک چرخانت خواب بودندی!
پاسخحذفبه آقای ابوالفتحی:
پاسخحذفخوشحال شدم. :)
---
به کنار:
خوندمت. بیخیال بلاگرولینگ.
پيرمردي توي فاميل بود( كه حالا نيست !)ميگفت : تمام اين جنگهايي كه امامان و پيامبرانتون انجام دادن سره خانم و خانم بازي بوده ،شك نكنيد ! اتفاقا اينارو توي جمع شلوغه فاميل ميگفت و همه " عصباني "ميشدن !! . . .
پاسخحذفچقدر واقعی! چقدر راست!
پاسخحذفاحساس ناب خیلی نایابه. اکثر احساسات ما اسیر کلمات شدن یا اسیر موقعیت ها. وقتی دوست دخترت گریه میکنه، بغلش میکنی و بهش میگی: خیلی دوست دارم.
پاسخحذفخود بودن و خود را نمایاندن، سختترین کاریه که تاحالاخواستم و نشده بهش برسم
ghesmati ke dar morede khoda bod jaleb bod.
پاسخحذفravi kami aziyat mikard .yek dast nabod . danaye kol seveom shakhs aval shakhs .avaz kardane ravi ba shook dadan be dastan hamraah bod .mishe raviro avaz kard ama bayad kari kard be peivastegi dastan zarbe vared nashe !
rasti vaghean hamishe fekr mikonan bayad az zanha defa konan ! va ib har chi ke dalilesh bashe azar dahandast ...
تمثیلات عالی بود عالی...
پاسخحذفبا سلام
پاسخحذفهمانگونه که احتمالا مطلع شده اید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کلیه دارندگان سایتها و وبلاگهای ایرانی (فارسی؟) را ملزم به ثبت نام رسمی کرده و تهدید به مسدود و فیلتر نمودن سایتها و وبلاگهای سرپیچی کننده از این طرح کرده است .
من به عنوان دارنده یک سایت کوچک از شما دعوت می کنم که این طرح را تحریم نموده و دوستان و آشنایان خود را نیز به تحریم دعوت نمایید.
نیازی نیست که در این پیام به زیانهای این طرح بپردازم پس به طور خلاصه به پیامدهای تحریم گسترده این طرح ( در صورت وقوع ) می پردازم
1 ممکن اسن طراحان این طرح با مشاهده تحریم گسترده دست ازعمل خود بردارند ناگفته پیداست که چنین امری پیروزی بزرگ و شیرین برای تحریم کنندگان خواهد بود.
2 امکان دارد باوجود تحریم گسترده وزارت ارشاد به کار خود ادامه داده و تمامی سایتها و وبلاگهای تحریم کننده را مسدود و فیلتر نماید . این عمل معادل این است که درصد بالایی از منابع ایرانی (فارسی؟) وب (بسته به گستردگی تحریم) به روی مخاطبان بسته شود. گرچه در بدو نظر این امر ضربه ای بزرگ برای تحریم کنندگان و مخاطبان آنان خواهد بود ولی ضربه بزرگتر برای طراحان طرح است زیرا به این وسیله موجب نارضایتی شدید و گسترده در تقریبا تمامی کاربران اینترنت خواهند شد. با این عمل کاربران نه مانند گذشته از مشاهده برخی سایتهای سیاسی مخالف یا معاند و پرنوگرافی و ضد مذهب و دیگر مذاهب و غیره محروم شده اند بلکه از بخش اعظم منابع وب فارسی (ایرانی؟) منع و محروم گشته اند که طیف گسترده ای از آنها نه ربطی به سیاست و مذهب دارد نه پرنوگرافی و ضد نظام است .
این نارضایتی شدید و گسترده در نهایت طراحان طرح را یا مجبور به لغو طرح و یا قبول پیامدهای وخیم آن خواهد کرد . که به نظر من شق اول محتمل تر می نماید .
به نظر من شرکت شما در این طرح حمایت غیر مستقیم از محدود شدن آزادی بیان و گسترش سانسور و خود سانسوری است چون در صورت موفقیت طرح تنها سانسور شدن و حتی پیگرد قانونی خود را برای مخالفان آزادی بیان سهل و هموار ساخته اید.
تاکنون پذیرای سانسور بوده ایم و کاری چندان از دستمان ساخته نبود اکنون کمترین مبارزه مان این است که موجب گسترش آن با این طرح نشویم.
با توجه به مطالب ذکر شده از شما خواهش می کنم تا فرصت باقی است (در این طرح 2 ماه مهلت برای ثبت نام داده شده است و هنوز در ابندای فرصت هستیم پس طبعا تعداد ثبت نام کنندگان تاکنون بسیار اندک است) این دعوت را پذیرا باشید و با ارسال این متن به دیگران و یا قرار دادن آن در سایت و وبلاگ خود و یا به هرشیوه ای که خود مناسب می دانید به گسترش این تحریم سراسری کمک نمایید.
با سلام
پاسخحذفپاراگراف پنجم فوق العاده بود. دوست من
با سلام
پاسخحذفپاراگراف پنجم فوق العاده بود دوست من
www.feranilog.blogfa.com