«زن با حقیقت بازی میکند، مانندِ دلقک، و مرد با استحکامات و نشانههای ِ متقن (زره، دژ، ماشین) خود را از گزندِ حقیقت مصون میدارد.»
دلقک به ظاهر هیچ نیروی اضافهای ندارد ـ زرهی بر تن، کلاهخودی بر سَر، زوری یا فنّ و شگردی اضافه؛ مانندِ شاه، سبیل و تاج و تخت، یا مانندِ اشراف، سکّههای ِ موروثی ِ برّاق و فریبنده ـ با همهی اینها به اندام ِ حریفاش رسوخ میکند، حیطههای منطقی را به بازی میگیرد، خوب و بد را به هم میریزد، میخندد. به لحاظِ پایگانبندی ِ اجتماعی، او بیشتر واجدِ روحانیتی ست که نخستین ویژگیاش شاید دوری از شیوهها و نظرگاههای ِ منجمد است. گاهی که لازم باشد جدّی و با استناد به شواهد و مدارکِ بسیار سخن میگوید و چهرهی مفرّحی از علم و بصیرت ِ مبتنی بر دادهها را به نمایش میگذارد، ولی نمیشود مطمئن بود که برای همیشه به این روش ادامه خواهد داد یا نه. از آنجا که هراسی از تنهایی و زوال ندارد (و این برتری ِ او ست)، و با غلبه بر حسّاسیتِ ظریف و شکنندهاش نیستی را به هیچ گرفته است، بیمی از این نیز ندارد که گم و گور شود، فرو بریزد، چیزی را از دست بدهد یا موقعیتی سراپا دیگرگونه بیافریند. میل ِ افزونی که در او به بازیهای شوخ و شَنگ و تمسخرها و خنده زدنهای گاهـوـبیگاه سراغ میگیرند، همهـوـهمه وانمایی ِ شیوهی او ست برای تسلّط و غلبهای که خود را دوست ندارد. خلاصه کنیم: همین است برتری ِ دلقکوار: اشغال ِ بیمحابا و زیرکانهی کرسی ِ والای ِ حقیقت، در حالی که وانمود میشود (و گاهی هم اثبات میشود) کوچکترین تعلّقی به آن وجود ندارد. او همه را وادار به بازیهای لذیذ و آزارنده با نشانهها میکند. «راهی جز این ندارید: یا بازی، یا مرگ. خوب که نگاه کنید ای موجوداتِ شریف و مختار! بی آن که ارادهای در کار باشد، زبانتان این را از شما خواسته است.»
سلام
پاسخحذفقبل از هر چیز خوشحالم برگشتین.
ممنون از نوشته های خوبتون.
سلام از ما ست.
پاسخحذفارادت داریم.