۱۳۸۷/۱۰/۱۳

چرا جمهوریِ اسلامی را می‌توان در امتدادِ اسرائیل مکان‌یابی کرد

گمان‌ام این چند روزه که جنگ در غزّه بالا گرفته، هر کس به طریقی کوشیده موضع ِ اخلاقی ِ مناسبی در قبال‌اش اتخاذ کند. من از اتاق ِ کوچک‌ام در تهران آن‌قدر احساس ِ بی‌قدرتی می‌کنم که می‌خواهم فکر کنم هر نوع کنش ِ اخلاقی دارد از دستِ من فرار می‌کند. و دستِ‌کم برایِ خودِ من واضح است که موضع ِ اخلاقی در قبالِ میزانی از قدرت که جایی انباشته شده معنی و محل پیدا می‌کند. خلاصه کنم، من ـ به عنوانِ نمونه‌یِ مثالی ِ یک تیپِ شهری در ایران ـ رمق و حالی ندارم برایِ آن که احساس کنم اخلاقی بودن‌ام در قبالِ مردم ِ غزّه اصلاً محل ِ اعتنا و صحبت است. برایِ همین، فکر می‌کنم موضع ِ کسانی شبیهِ من، در بهترین حالت خشم ِ فروخورده، و در میانه‌ترین حالت، نوعی واقع‌گرایی ِ توصیف‌گر در تثبیتِ باورشان درباره‌یِ طبیعی بودنِ نظام‌هایِ نابرابر و خورده شدنِ ضعیف‌ترها توسّطِ قوی‌ترها ست، و در بدترین حالت، انواع و اقسام ِ همین چرندیاتی که از گوشه و کنار می‌شنویم. گُه بودنِ اسرائیل، ایران، و جهان، جایِ چون و چرا باقی نمی‌گذارد که هستی یک گُهِ مضاعف است. ما در ایران داریم به شکل ِ باورمندانه، بدونِ امیدِ اضافه و بدونِ انتظار ِ رمانتیک، به سمتِ این نتیجه هدایت می‌شویم که جهان همین قدر کثافت است که هست، چه به تخم ِ ما باشد چه نباشد. امّا اگر داریم فکر می‌کنیم که تقدیر ِ ما در ایران این است که جهان همین قدر تخمی به نظرمان برسد، بگذارید لااقل این تقدیر را از طریق ِ زمینه‌ای که در آن پدید آمده بازخوانی کنیم، شاید توجیه کردیم که چگونه شرایطِ تخمی‌مان ما را به این تخمی‌اندیشی کشانده است.
***
گفتار در سطح ِ سیاسی معمولاً در این مسیر جابه‌جا می‌شود که از نمونه‌هایِ کوچک و خُرد خالی شده و به سمتِ نشانه‌سازی‌هایِ عام پیش برود. منظورم این است که در اینجا سویه‌یِ نشانه‌ایِ رُخدادها ست که اهمیت دارد نه خودِ رُخداد آن‌چنان که واقعاً بوده. گفتار در حیطه‌یِ قدرت باید درونِ کانال‌هایی بیاُفتد که بسیار عمومی و همگانی به نظر می‌رسند. باید از بین ِ تمام ِ حوادث و وقایعی که به تدریج عرصه‌یِ زبانی را تنگ می‌کنند و برخی نتیجه‌گیری‌ها را ممکن، آن حوادثِ نمونه‌ای را دست‌چین کرد که چند ویژگی ِ خاص و برجسته در آن‌ها نمایان باشد. گویاترین عوامل را به جایِ همه‌یِ عوامل ِ تأثیرگذار معرفی می‌کنند و با ماشین ِ رسانه آن را به شکل ِ حقیقتِ بی‌عیب‌ـ‌و‌ـ‌نقص جلوه می‌دهند. به همین دلیل کُشتارهایِ موازی در سومالی، عراق، افغانستان، یا گرجستان، با همه‌یِ جزئیاتِ مشکوک و بی‌تناسب‌اش، آن‌قدر حسّاسیت‌برانگیز معنا نمی‌شود که کُشتار ِ مردم ِ غزّه. صِرفاً جزئیاتِ برخی جنایاتِ بشری، آن هم تا حدّی که بازنمایِ مفهومی عام در عرصه‌یِ سیاسی باشد باید مهم به نظر برسد. جهان درباره‌یِ همه‌یِ این جنایات به همین شکل ِ تقریباً عبث واکنش نشان داده، امّا جمهوریِ اسلامی فقط جنایاتِ غزّه را نشانِ بی‌خیالی ِ جهانی می‌گیرد. و این یعنی جمهوریِ اسلامی با جنایت به شکل ِ سازمان‌یافته و ایدئولوژیک برخورد می‌کند، و باز یعنی، می‌شود از طریق ِ این سازمان‌بندی جمهوریِ اسلامی را به برخی واکنش‌ها مجبور کرد چرا که او خود را متعهّد به برخی واکنش‌ها می‌داند، و اصولاً هویتِ خود را در این واکنش‌ها بازیابی می‌کند. به این ترتیب، فلسطین که ملتهب بشود، پشت‌بندش ایران تا حدّی (و بیش‌تر در حدّ‌ِ امکاناتِ رسمی) ملتهب می‌شود. و خطا ست اگر گمان کنیم که این التهاب به خاطر ِ ته‌نشین‌هایِ حسّ‌ ِ انسان‌دوستی و هم‌دردی با مردم ِ غزّه بیرون زده، بلکه بیش‌تر به مصاف رفتنی محتوم است با اسرائیلی که هار است، و در عین ِ هاری، یهودی ست، و در عین ِ یهودیتِ ایدئولوژیکِ زپرتی، هم‌پیمانِ مدرن‌ترین ابرقدرت‌ها ست، و در عین ِ این هم‌پیمانی ِ پیشرو، هار است. التهابِ دولتی ِ امروز ِ ایران، یک پیش‌دستی ِ روان‌نژندانه در برابر ِ دشمن ِ هاری ست که دیر یا زود به سراغ ِ شما هم خواهد آمد. جمهوریِ اسلامی در غزّه‌یِ ویران، طرحی از سیمایِ شکست‌خورده‌یِ خود (و همه‌یِ شکست‌هایِ تاریخ ِ اسلام) را می‌بیند و رَم می‌کند.

با این وضع، از داخل ِ جمهوریِ اسلامی هر صدایی که در اعتراض به کشتار ِ غزّه به بیرون برود، به شکلی تحریف‌شده شنیده خواهد شد، چراکه از ویژگی‌هایِ منحصر به فرد، جزئی، و خاص‌اش تهی می‌شود. به نظرم بهترین صدایی که از داخل ِ ایران می‌توان شنید فحش دادن است به همه. امّا مسئله این است که در ایران وقتی بخواهی به اسرائیل فحش بدهی، جایِ پایی نداری. وطن باید تا حدّی نقش ِ جایِ پا را بازی کند. باید دستی باشد که در موقع ِ ضرورت تو را بلند می‌کند تا جماعتِ بیش‌تری را مخاطب قرار دهی. البته به نظر می‌رسد که در موردِ فحش دادن به اسرائیل وطن این جایِ پا را در اختیارت می‌گذارد، امّا همین که این کار را بکند، صداقتِ اخلاقی حُکم می‌کند که به موقعیتِ کثیف و سرکوب‌گر ِ خودِ همین جایِ پایی که در اختیارت قرار داده‌اند اذعان کنی. این است که ناگزیر در وضعیتِ فعلی باید به همه فحش بدهی. چون فکر می‌کنم مسئله اصلاً این نیست که ما در موردی هم‌چون غزّه متّحدِ جمهوریِ اسلامی باشیم یا نباشیم، مسئله این است که انگار در رویِ زمین جایی نیست که یک ایرانی بتواند با خیالِ راحت فحش‌اش را بدهد، یا اصلاً با همان خیالِ راحت فحش‌اش را ندهد. مسئله این است که جمهوریِ اسلامی و اسرائیل خیلی شبیهِ هم اند و ما می‌خواهیم درونِ هیچ کدام از این دو نباشیم، و نمی‌شود.

دارم روده‌درازی می‌کنم امّا گند و کثافتِ ایدئولوژیکی که در داخل ِ ایران استشمام می‌کنیم از طریق ِ پرداختن به مسائل ِ فلسطین و پیوندش با شُکوهِ از دست رفته‌یِ مسلمین (با کلیدواژه‌یِ نژادی و کنایی ِ «جهانِ عرب»، هه!)، واقعاً عصبی‌کننده و حال‌به‌هم‌زن است. آن هم وقتی تلاش می‌شود که با زبانِ نمادین ِ شیعی، نبردِ کربلا را در جایی خارج از ایران قرینه‌یابی کنند و کل ِ مجموعه‌یِ سیستماتیکِ ظلم و ستم را با سانسور ِ جزئیاتِ ایرانی‌اش در مقیاس ِ جهانی به مخاطبان نشان دهند. مخاطب باید این چیزها را بفهمد چون به گمان‌ام مثل ِ من زیاد اَند که این چیزها دارد آزارشان می‌دهد.

۵ نظر:

  1. سلام آقای صدر..من تمام این پست شما رو خوندم..کمی سرگیجه آور بود اما دقیق و هوشمندانه..اما یه نکته خیلی واضح در مورد اتفاقات غزه رو شما یا ندیدید ویا اگر دیدید ندید گرفتید..اونهم در رویکرد جدیدی که خوب بعضی از اشخاص در مورد مسائل فلسطین گرفتند ..انتقاد صریح به حماس و اتهام تروریستی به این گروه..خوب من در موردش یه پست کوتاه نوشتم ..اما اینجا به شما می خوام بگم که شاید حساس سازی مردم توسط حکومت فقط در مو.رد غزه همیشه کاملا موفق عمل کرده اما موضع خیلی ها الان موافق با هدف مورد نظر حکومت نیست..
    در ضمن نظر شما در مورد حساسیت بخش عمده ای از ایرانیانی که خارج از ایران و دور از فضای رسانه ای ایران هستند نسبت به اتفاقات غزه چیه..حالا تظاهرات اعتراض آمیز سایر ملل بماند..
    :)

    پاسخحذف
  2. سلام و ممنون از توجه‌تون. در مورد ِ تروریستی بودن ِ حماس نظری ندارم. همین طور در مورد ِ نظرات و واکنش‌های ِ ایرانیان ِ خارج از کشور؛ به نظرم به واژه‌ی ِ تروریسم باید مشکوک بود به‌خصوص از زمانی که به بهانه و ایده‌ی ِ توجیه‌گر ِ تهاجم تبدیل شده. از فضای ِ رسانه‌ای ِ ایرانیان ِ خارج از کشور هم اطلاع ِ دقیقی ندارم امّا اون‌هایی که با انگیزه و بصیرت اعتراض می‌کنند رو ستایش می‌کنم.

    پاسخحذف
  3. سلام بی نام و نشان شدن وبلگت اگر چه مخاطب را از ناختن رائی آن محروم می سازد.اما این لطف را دارد ک راوی ما بی پرواتر و بدور از معذوریت های اجتماعی و اخلاقی و هزار چیز اویزان شده به ادم می نویسد.هر آنچه از دلش براید می نویسد.دنیای غریبیست و به ضم شما تخمی است.این را راست گفتید.

    پاسخحذف
  4. سلام
    تلخ است و آشکار و زننده و گس!
    اما چه بايد کرد؟

    پاسخحذف
  5. مشتی درباره حماس خوبه این لینک رو ببینی
    http://www.newiraqnews.com/fa/pages/?cid=1486

    پاسخحذف