مردِ سرخرو ـ که سیگار و جام در دست دارد ـ در یک گفتـوـگویِ تصادفاً خودمانی به ما میگوید از این لذت نمیبرد که در خیابانهایِ کالیفرنیا قدم بزند.
این را دوست ندارد که سیّاح ِ معابدِ دهلی یا رسوم ِ عجیبِ سنّتهایِ ژاپنی باشد.
مایل نیست در پاریس خانهای داشته باشد و به کافهای حوالی ِ خیابانِ سرسبز ِ جنوبی برود.
حتّا میداند که توفیری ندارد در پیچـوـخم ِ مخازنِ کتابخانههایِ قرونِ وسطا، یا عجایبِ توـدرـتویِ شهرهایِ اسلامی خود را گمـوـگور کند.
میگوید غایتِ او نیست که به این مکانها اعتنایی ممتد داشته باشد.
کسانی که برایِ کسبِ آرامش، بنا نهادنِ زندگی ِ جدید، عبرتآموزی از تاریخ، و آشنایی با فرهنگهایِ عالی یا پست، به این مکانها میروند را دوست ندارد.
کسانی که رؤیایشان قرار گرفتن در حاشیهای امن از لذّت است را دوست ندارد.
در این بین اشاره میکند که اندیشهیِ پشتِ این چیزها خبیث است. میگوید فکر و اندیشه شریرانهترین و خودخواهانهترین کنشهایِ بشری را در خود پنهان کردهاند و تصریح میکند که نباید لحظهای از استهزایِ این چیزها دست برداشت.
غرّا و بیخیال عنوان میکند که تهِ دلاش شیفتهیِ داستانهایی ست که در امتدادِ آنها، زنان در زیر ِ سقفها، کنار ِ خیابانها و پارکها، در کُنج ِ معابد، و در فضایی مخفی و گم در داخل ِ کتابخانهها بارور میشوند.
او به جنایت فکر میکند و به داستانهایی که میخواهند باروری را به جنایت پیوند بزنند.
با جدّیت میگوید لازم است هر کس برایِ خودش مثالهایِ زیادی در این باره بزند، یا اگر مثالی در خاطر ندارد، آنها را در عمل فراهم کند.
سیّاحی را دوست دارد که مکانهایِ گوناگون را با توانِ وقوع ِ جنایت در آنها میسنجد و بازخوانی میکند، و در هیچ مکانِ تازهای مقیم نمیشود مگر آن که بتواند هر آن که دوست دارد را در آنجا که دوست دارد، و در امتدادِ داستانی که میپسندد، بکُشد، یا به جنسیترین صورت به آغوش بکِشد.
میدانم که این حرفها را در حالی که مست و حواسپرت بوده به زبان آورده و مطمئن نیستم بدانم که در آن لحظهیِ خاص دقیقاً کدام حقیقت را صورتبندی کرده. بعدها اعتراف میکند که اراجیف بوده و احمق است کسی که حتّا یک کلمهاش را باور کند و میخندد. امّا به هر صورت که باشد، بابتِ شنیدنِ این تصادفِ مست از کلمات، خود را وامدار ِ وجودِ نخراشیدهیِ مردِ سرخرو میدانم، جوری که دیگر هرگز نمیتوانم به عقب برگردم، یا خود را با لحظاتِ قبل از شنیدنِ این تعابیر مقایسه کنم.
میگن مستی و راستی
پاسخحذفباور بکن
مينياتور
پاسخحذفمینیاتوری گروهی از اتفاقات و نوشتههای روزآمد و مهم بر روی وب
وبلاگی گروهی برای به اشتراک گذاشتن لینکهای خواندنی در عرصهی فرهنگ و ادب و اندیشه. پایگاهی در راستاي گسترش و اشاعهي گفتمان فرهنگي و خانهای امن برای انعکاس اخبار و نوشتههایی با علایق و سلایق مختلف. وبلاگي كه از آن شماست
دامنه هاي مرتبط:
www[dot]miniature[dot]blogfa[dot]com
www[dot]miniature[dot]tk
www[dot]1020[dot]tk
وا! اينكه منم، البته من نه مردم، نه سرخ رو، حالا اين مرد رو كجا ميشه پيداش كرد؟(:
پاسخحذف