آیا میتوان شک کرد که در انتخابات تقلّب شده است؟ آیا واقعاً موسوی بیشتر از احمدینژاد رأی آورده؟ این مطلب اثباتشدنی ست؟ معترضین چیزی حقیقی را میخواهند یا با کلّهشقی انتظار دارند نتایج ِ رسمی ِ اعلامشده را وارونه ببیند؟
حامدِ قدّوسی مینویسد: «سعی کنیم در حدِّ خودمان جلویِ غلبهیِ احساساتمان بر واقعیتهایِ جامعه را بگیریم... اگر احمدینژاد واقعاً رأی آورده باشد و ما با تصوّر ِ دستکاریِ آراء خودمان را مشغول و راضی کنیم از درکِ یک مسئلهیِ کلیدی در کشور محروم میشویم و این در بلندمدّت بسیار مضرّ است. دوّم اینکه قرار است حداقل ماها از دایرهیِ اخلاق خارج نشویم. یک حوزهیِ اخلاقی هم این است که با دلایل ِ ضعیف اتهام ِ دستکاری به حریف وارد نکنیم. نهایتاً این که اگر رأیِ موسوی همین قدر باشد و در تکرار یا بازشماریِ آراء هم دوباره به همین نتیجه برسیم آبروریزیِ بزرگی رخ خواهد داد.» [+]
دیدنِ شواهد صِرفاً به این بستگی ندارد که باور داشته باشیم آنها وجود دارند و ما قادر ایم حقیقتشان را به دیگران اثبات کنیم. دیدنِ شواهد امری ست که به موضع ِ کسانی که با آنها مواجه میشوند وابسته است. در لحظهیِ کنونی مشکل ِ حکومتِ ایران این است که چنان از خواستِ ملّی دور افتاده که نمیتواند همگام با مردم و موافق با آنها حقیقت را در دلِ نظام ِ حکومتی ساماندهی کند.
این مسئله به هیچ وجه امری مطلق نیست؛ مطمئناً احمدینژاد پایگاهِ مردمی دارد. حرف بر سر ِ این است که چرا و به چه علّت این پایگاهِ مردمی بیش از آن چیزی که هست نمایانده میشود؟ ما برایِ این که نشان دهیم پایگاهِ مردمی ِ احمدینژاد بسیار کمتر از آن است که از منابع ِ رسمی ِ حکومت بازگو میشود آمار و ارقام ِ دقیق در اختیار نداریم، امّا در این باره شواهد و مدارکِ کیفی به وفور یافت میشوند. میتوان شک کرد که شواهدِ کیفی را هر کس به مذاق ِ خود برداشت و تفسیر میکند، امّا نه از آن رو که این نوع شواهد شُل و بیدستـوـپای اند، بلکه به این دلیل ِ بسیار واضح که همهیِ شواهدِ عینی را نمیتوان در آنِ واحد به همه نشان داد. درکِ کیفی از شواهد بر مناسباتِ اعتماد و همدلی استوار است و در چنین شرایطی مطمئناً به شیوههایِ مختلف از این اعتماد سوءاستفاده خواهد شد، هم از جانبِ حاکمیّت، هم از جانبِ گروهی که به نفع ِ خود از این شواهد بهره میبَرند. مثلاً غالبِ اغتشاشات و درگیریهایِ این چند روزه را پلیس و بسیج شروع کردهاند و کار را به تقابل کِشاندهاند، امّا صدا و سیمایِ جمهوریِ اسلامی این را جور ِ دیگری بیان میکند؛ جوری که انگار پلیس و بسیج به هوایِ رفع ِ قائله و به هواداریِ مردم واردِ میدان شدهاند. چطور میتوان این دروغ ِ رسمی را تکذیب کرد؟ چندصد شاهد باید احضار شوند؟ کجا؟ چگونه؟
حامدِ قدّوسی میگوید: «تخلّفِ عمده در "فضایِ" برگزاریِ انتخابات و بسیج ِ غیرقانونی ِ میلیونها رأیِ طبقات پایین به نفع ِ احمدینژاد بوده و نه اشکالاتِ فنّی در شمارش و جمعبندی.» [+] این هم شد دلیل ِ محکمهپسند!؟ به چه کسی و چگونه میبایست ثابت کرد که «فضا»یِ برگزاریِ انتخابات چگونه بوده است؟ و اصولاً فضا، این ویژگی ِ کیفی را به کسی که به آن باور ندارد و با آن همدل نیست، یا به شیوهای کاملاً متفاوت آن را میفهمد چگونه میتوان نشان داد؟ چه کسی میگوید بسیج ِ تودهها به نفع ِ گروهی خاص غیرقانونی ست؟ دعوایِ امروز دعوایِ عدد و رقم نیست، هرچند عدد و رقم عامل و انگیزانندهیِ آن است.
جمهوریِ اسلامی با اِعمالِ سلطه بر رسانه و چرخش ِ اطّلاعات راه را بر داشتن ِ درکِ صحیحی از کمّیّات بسته است. در جامعهای که راه بر رویِ کمّیّت بسته باشد، کیفیّت راهِ خود را میگشاید. در بسیاری حیطههایِ منطقی و علمی نیز وضع به همین ترتیب است. همهیِ شکّاکین را دعوت میکنم به این که یک حرفِ صریح، واضح، و عاری از تناقض بزنید که گروهی خاص از انسانها را به طور ِ واضح و مطلق ترسیم کند و نشان دهد، هر گروهی که باشد، هرکجایِ این عالَم هم بود بود. مثلاً بگویید وقتی واژهیِ لُمپن را میشنوید چه ویژگیهایِ طبقاتی و گروهی به ذهنتان متبادر میشود، و آیا میشود یک گروه در عین ِ حال هم لمپن باشد هم نباشد، یعنی در برخی رفتارهایاش ویژگیهایِ مثالی ِ لُمپنیسم را رعایت کند و در برخی دیگر نه؟ یا مثلاً به طور ِ کاملاً دقیق توضیح بدهید که آیا هیچ گروهِ اجتماعی را در سراسر ِ تاریخ سراغ دارید که در راهِ رسیدن به اهدافاش اسیر ِ دروغ گفتن، کُشتن، یا فریب دادن نشده باشد؟
اینها را نه برایِ این میگویم که تأیید و توجیهی باشند برایِ کُشتن و دروغ و فریب. قصدـام دعوت به این است که برایِ توصیف، رخدادهایِ پیرامونی را به مثابهیِ واقعیت ببینیم نه به شکل ِ اخلاقیّات. تقابل با حریف گروه را وادار به واکنشهایی میکند از همان جنس، و اینجا ست سرمنشأ ِ چرندیات و تناقضات. اگر بخواهیم به شیوهیِ رایج در علم ِ اجتماعی گروهِ هوادار ِ موسوی را تعریف کنیم، باید متوّجهِ این نکته باشیم که این گروه فقط و فقط تقاضا دارند که چیزی را به این حاکمیّت بقبولانند که به سرسختی و لجاجت از پذیرفتناش تن میزند. بسیاری از مردم بر این لجاجت و سرسختی معترض اند. احساس میشود اگر امروز نتوانند همین حقیقتِ ساده را آشکار و صریح بگویند و از آن دفاع کنند، یأسی سراغشان میآید که زندگی تحتِ حاکمیّتِ جمهوریِ اسلامی را به تیرهترین وضع ِ خود میسُراند. بنابراین نباید گروهها را با نحوهیِ استدلالشان سنجید، بلکه باید متوجّهِ خواستشان بود. هر دو گروه، هم حاکمین، و هم معترضین، دلایلی دارند که کردارشان را توجیه میکند، امّا ورایِ دلایل، خواستهای نیز دارند که به شیوههایِ گوناگون تکثیر میشود. خواستِ رسمی ِ حاکمیّت از طریق ِ جعل ِ آمار و ارقام و تحریکِ ارزشهایِ لُمپنهایِ بسیجی پیش میرود و خواستِ معترضین از طریق ِ درنگ در کیفیّت و تسرّی دادنِ آن به بخش ِ وسیعی از طبقاتِ اجتماعی. این دو همزور نیستند و زور ِ اوّلی بیشتر است، امّا این جور که من میبینم حاکمیّت این بار در بدمخمصهای گیر افتاده است.
به نظرم به هیچ نحوی از استدلال نمیتوان تقلّبِ گستردهای که منجر به باطل شدنِ انتخابات بشود را به شورایِ نگهبان و قوّهیِ قضاییه ثابت کرد. اینها بخشهایِ متصلّبِ حکومت اند. و مسئله همین است: چطور میتوان به بخشهایِ کور و کر ِ این رژیم چیزی را ثابت کرد - بخشهایِ متصلّبی که دارند به طور ِ رسمی قسمتهایِ نیمهمتصلّب را نیز اشغال میکنند؟ چطور میتوان به کسانی که وجودِ شواهدی که شما میبینید، فضایی که شما میبینید، و واقعیتی که از آن حرف میزنید را حتّا به رسمیّت نمیشناسند، چنین چیزهایی را نشان داد و تقاضایِ انصاف داشت؟ انصاف را باید با زور تعریف کرد. من این را از سر ِ هواداری با زور نمیگویم؛ گزارهای کیفی در بابِ تاریخ ِ انصاف را تکرار میکنم.
فضایِ امروز ِ حکومتِ ایران یک فضایِ فاشیستی ست. خودِ آنها حسّاسیّت به پا میکنند، خودِ آنها میشکنند، خودِ آنها میکُشند، در مقیاس ِ وسیع و بدونِ شَک و درنگ و با بیرحمی آشوب و اغتشاش میکنند، و با امنیتی کردنِ فضا قصد دارند هر تقابلی را به اسم ِ سرکوبِ آشوبگر مهار کنند. کسانی که در برابر ِ این ارادهیِ کور به دنبالِ استدلالِ مطلق میگردند، یا میخواهند از طریق ِ قانون کاری پیش ببرند درکِ درستی از این جوّ ِ ارعاب و سرکوب ندارند. کدام قانون؟ کدام مُجریِ قانون؟ فاشیسم را میخواهید ببینید؟ میخواهید از وجودـاش مطمئن شوید؟ در خیابانها حاضر شوید و بعد با حفظِ همهیِ وسواس و قطعیتی که به دنبالاش میگردید تلویزیونِ جمهوریِ اسلامی را تماشا کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر