یکی از ترسهایی که سالهایِ نوجوانیام را با آن به یاد میآورم و حالا با انواع ِ دیگرش سرگرم ام، این بوده که مبادا در برابر ِ حرف یا عقیدهای که از رویِ غریزه حدس میزنم درست و دقیق است و آن را به زبان میآورم، با یک شیشکی از طرفِ مقابل روبهرو شوم. انگار هیچ وقت «اعتقاد»، به معنایِ دقیقاش، به چیزی که میگویم نداشتهام و دنبالِ واکنش ِ سخنام در دیگران گشتهام. خواهید گفت این ترس سویهیِ عامیانهای از همان هراس ِ همیشگی ِ موردِ استهزا واقع شدن است، ولی فکر میکنم چیزی بیشتر از این هم بود، چیزی بیشتر از این هم هست.
تکجملههایِ زیادی در اینترنت هر روز نوشته میشوند که ژستِ کلیشان میگوید حاوی حکمتی مهم و عمیق اند و در ظاهری مختصر و جمعـوـجور عمقی وسیع را نشانه گرفتهاند. خوشبختانه نوعی سنتِ انتقادیِ ریشخند کردن در فضایِ اینترنت حاکم است که از طریق ِ هجو ِ جملاتِ بهظاهر با معنا خلع ِ سلاحشان میکند. شعری خواندم از سعدی یا حافظ که حروفنگارش آن را به شکل ِ هایکو و شکسته، زیر ِ هم نوشته بود و این صورتِ تازهیِ نوشته شدن قصد داشت از میانِ آن همه معنایِ تکراری و همیشگی روح ِ تازهای را بیرون بکشد. من نمیدانم چرا این قبیل روح ِ تازه بیرون کشیدنها اغلب شبیهِ کار ِ کاهنان و سخنرانانِ «تربیتِ انسانِ موفق» از آب درمیآید، شبیهِ کار ِ الهی قمشهای، یا این آقاهه روانشناس ِ شبکه چهار، گیریم کمی بیپرواتر. یکی پایِ این شعر ِ شکسته نوشته بود: «گاییدی فرم رو عمو!»
جملهای دیگر خواندم، با چیزی بیش از 100 لایک، به این مضمون: «در جایی که سایهیِ آدمهایِ کوتاه بلندتر از قدشان است، آفتاب در حالِ غروب است.» احتمالاً همدلی ِ همگانی در نشر ِ این جمله حولِ این میچرخیده که با آفتابِ رو به غروبِ کشور و تاریخشان مقایسههایی به عمل بیاورند و در طبیعت مابهازایی برایِ افولِ اوضاع و احوالشان نشان دهند. یکی برداشته بود و پایِ مطلب نوشته بود: «ریدی!» ابهتِ جملهیِ محبوب را با شَکّی سریع مواجه کرده بود. از دیدنِ «ریدی» خوشحال شدم، چون قبل از دیدناش داشتم نسخههایِ دیگر ِ این استعارهیِ دوزاری را با خودم مرور میکردم: «در جایی که سایهیِ آدمهایِ کوتاه بلندتر از قدشان است، سایهیِ آدمهای بلند هم بلندتر از قدشان است.» یا مثلاً: «در جایی که سایهیِ آدمهایِ کوتاه بلندتر از قدشان است، آفتاب در حالِ طلوع هم ممکن است باشد.» و چند تا ترکیبِ واضح و مبرهن و بیمعنایِ دیگر. «ریدی» درست زده بود به هدف. کوتاهتر و قاطعتر بود و به شکل ِ چریکی اظهار ِ فضل ِ مضحکی را ریشخند میکرد.
تا جایی که به فلسفهیِ روشنگری و تفکر ِ انتقادی مربوط است باید پایِ هر مطلبِ نظرگیر و جالب و بامعنی یک «ریدی» گذاشت و بعد منتظر ِ نتایجاش شد. احتمالاً مطلبِ واقعاً باارزش از همهیِ «ریدی»ها جانِ سالم به در میبرد، یا امیدوار ایم که ببرد. تا جایی که به سرشتِ واژهها و ترکیبشان با هم مربوط است، این باید دستورالعمل ِ نوعی خاص از جستوجویِ ترکیبهایِ بهینه باشد که از قضا با هجو ِ چیزهایی که دهان به دهان میچرخد، یا مراجع ِ محترم ِ قدرت میگویند، کار ِ خودش را آغاز میکند. من اما همیشه وحشت داشتم که نکند چیزی وجود نداشته باشد که بتواند در برابر ِ هجو و «ریدی»ها مقاومت کند، یک خلاءِ محض. نکند چیزی که میگویم نسخهای مبتذل است و از این بالاتر، نکند هیچ وقت نتوانم هیچ نسخهیِ غیرمبتذلی دستـوـپا کنم. میترسم مبادا کسی که شغلاش «ریدی» گفتن است و دقیقاً موقع ِ گفتن ِ جملاتام انتظارش را میکشم، از راه سر برسد و به وظیفهیِ تاریخیاش عمل کند. باز هم تا جایی که به سرشتِ واژهها و ترکیبشان با هم مربوط است، معنیدارترین جملهها هم عنصری از ابتذال و مایهای برایِ هجو شدن درونِ خود دارند. این را سراغ داریم که همهیِ هجوکنندگانِ قهّاری که میشناسیم جایی از هجو کردن دست برمیدارند و ابهت و اصالتِ چیزی را به رسمیت میشناسند که مصون از معنایِ سخیف و لودگی ست. در نظر ِ عموم هجو ِ خوب هجوی ست که با یک نظام ِ ارزشی ِ مطلق مرتبط باشد تا صلابتِ گفتار ِ گوینده از این طریق تأیید شود. آدم در هجو هم دنبالِ قهرمانهایاش میگردد، دنبالِ معنیهایِ بزرگ، عناصر ِ رهاییبخش. اما چگونه میتوان هجوکنندهای قاطع و بزرگ بود؟ یا هجو ِ قاطع چیست؟ یا در واقع، آیا جملهای مصون از «ریدی» وجود ندارد؟ حالا باید بروم اما این نوشته را ادامه خواهم داد.
سلام
پاسخحذفاصل اون جمله از «کارل کراوس»ه: وقتی خورشید فرهنگ پایینه٬ کوتوله ها هم سایه بلندی دارن.
ریدن!با ریدی! زمین تا آسمون فرق داره.ریدن دفع فضولات است.تولیدی بی واسطه از طرف ما! در ریدن عبوسی موج میزند،و گویا شادی و چهره فراخ پس از ریدن فراخی اصیل نیست،اشارتی داره به فراخ شدن موضعی دیگه!همذات شدن سیرت و صورت.اما ریدی! خطاب شاد و بی تفاوت و قسر رونده ایست.حق با شماست! ریدی هر 2 طرف رو خلاص می کنه!گوینده و شنونده و نطفه ی حاصل از تجاوز گوینده به شنونده
پاسخحذفمن که ریدم با این کامنتم!لطفا ریدی رو بگو!
عالی بود. ممنون و درود.
پاسخحذفنهاننوشت: ریدی!
پای جمله کراوس نمیشه نوشت «ریدی». می دونید چرا؟ چون کراوس خودش از اون آدمهاییه که زیر جملات دیگران می نویسه: ریدی!
پاسخحذفبه زبان دیگه٬ اون پیش از این که جمله را در اختیار مخاطب قرار دهد٬ به ورزیون های ریدمانی ممکن (از نوع مثال های شما) فکر کرده است.
پس بیان مطلبی که در مقابل هجوم هجو دوام بیاورد ناممکن نیست. اینو جهت امیدواری نوشتم!:)
به مانی:
پاسخحذفبعد از معرفی ِ شما رفتم و چیزهایی دربارهاش خوندم. به نظر ِ من هم رسید همین طور آدمی اه که شما میگید. در واقع، من هم فکر میکنم مسئلهیِ ریدن کمتر به نحو و شکل ِ جملاتی که میخونیم ربط داره و بیشتر به زمینهای که اون جمله ازش بلند میشه مرتبط اه (و کمتر به این مرتبط اه که طرف از سر ِ نوعی زرنگی و زبانآوری به ورژنهای ِ مختلفِ حرفاش فکر کرده). کماکان فکر میکنم به اون نقل ِ مغلوطی که خونده بودم و اون حس ِ عزادار ِ پیرامونیاش میشد گفت «ریدی»، اما شاید به خودش و این جملهاش زمانی که از دهناش درمیآد نشه این هجو رو اِعمال کرد.
معرفی و مثالتون راهنمایی ِ بهدردبخوری بود برام. مخلص
و همچنین.
پاسخحذف1-manam be mahze khoondane oon jomle dar gooder hamin be zehnam resid ke khob dar toloo ham in ettefagh miofte.
پاسخحذف2-inrooza dar blogha va facebook modam shahede in serghate adabi va az oon badtar mosle kardan adabi hastim.jomle oontori ke karl kraus gofte,hich iradi nemishe behesh gereft.
3-khoob boodan ye post be nazaram aslan be in nist ke plus100 like shode bashe.jaye tasofe ke sarneveshte posthaye adam be in vabestast ke chand nafar oono share konan.mafiaye gooder baram ghabele tahamol nist.mibini ye nafar agahie forooshe khoone dade balaye 100 ta like mishe!bazi ha age oon too begoozanam hame kolli share o likeshoon mikonan.
4-ooni ke gofte "ridi"(kare badi ham karde) ehtemalan manzooresh hajv naboode.ehtemalan faghat mesle man zooresh gerefte ke chera postaye khodesh like nemishan!
5- sharmande toolani shod!
کوتولهها بزهی نکردهاند که سنجهی بلاهت فرهنگی باشند، به مانند "ضعیفهها" و "کونیها".
پاسخحذفضعیفهی کونی کوتوله
به بهمن:
پاسخحذفحق با شما ست. فکر میکنم کونی و کوتوله، زمانی که فحش اند «سنجهیِ بلاهتِ فرهنگی» نیستند. استعاره از نوعی نانوانی و نقیصه اند که احتمالاً فحشگزار مبرا از آن است. البته که کونی میتواند یادآور ِ گرایش به همجنس هم باشد که نوعی نامگذاری ِ بهجا مانده از وضعیتی ست که این گرایش در آن تحقیر میشود. در تقابل با این تحقیر، نامهای دیگری رویاش گذاشتهاند. اسامی قراردادی اند، حاوی ِ حقیقتی نیستند. روشنگری کردید. تشکر.
(از طریق ِ بلاگر، متوجه ِ کامنتتان نشده بودم و به همین دلیل انتشار و جواباش دیر شد. عذر تقصیر.)