۱۳۹۰/۳/۷

سیاست

از میانِ همه‌یِ هنرها و فنونی که خود را پیچیده در شگردها و مهارت‌هایِ والا و ارزشمند به جا می‌آورند، سیاست هنوز نتوانسته اظهار ِ بندگی‌اش به فنون و روش‌هایِ پست را انکار کند. از دورانِ ماکیاولی تا حالا، سیاست دقیقاً هنر ِ سخت گرفتن بر مردم و فریب دادن‌شان بوده و به همین شیوه نیز فهمیده شده. مردم، این اجتماعاتِ معصوم و بی‌گناه که توسطِ دستانِ هنرمندِ سیاست‌بازانِ زبده خمیر می‌شوند و شکل می‌پذیرند و روز و شب بار می‌برند، مجبور اند زیر ِ فشار ِ سخت و شکننده و خشن ِ حاکمان باشند. حاکم کیست؟ کسی که از طرفِ مردم مأمور است تا آن‌ها را سرکوب کند و به زندگی و مسیر ِ زیستن‌شان شکل بدهد، تا وقت‌شان به به‌ترین شیوه بگذرد. تدبیر ِ زندگی ِ اجتماعی در گرو ِ هنر ِ مدیریتِ باربری ست. و آن‌چنان که باربران و کارگرانِ سخت‌کوش ِ معادن و تن‌دهندگان به مشاغل ِ یدی همواره خویِ سپاس‌گزار و مطیع‌شان را به همه‌یِ مظاهر ِ زیبایِ زندگی – از طبیعت گرفته تا بزم‌هایِ دوستانه – نشان می‌دهند، مردم، این باربرانِ همیشگی ِ زندگی، از فرصت‌هایِ کوچک - برایِ آزادیِ بیان، سکس، یا ماجراجویی‌هایِ پُرخطر - غرق ِ لذت و سپاس‌گزاری می‌شوند. و این‌ها همه به یمن ِ فنونِ سیاست ممکن است. سیاست به آن‌ها حکم می‌کند که فرمان ببرند و آزادیِ خاص ِ خود را داشته باشند. و با آزادی‌هایِ خاص ِ مردم است که می‌شود آرمان‌شهرها و بهشت‌ها و رؤیاهای‌شان را شناخت و به شیوه‌ای معکوس، از رنج‌ها و قربانی شدن‌های‌شان آگاهی یافت. بهشت روزنه‌ای ست که قربانی از آن به رنج ِ خود به شیوه‌ای واژگون نگاه می‌کند، چراکه زیستگاهِ اجتماعی مدلی تحمل‌پذیر از جهنم است.

۱ نظر: