۱۳۸۴/۷/۸

نمایش‌نامه در سه پرده


شخصیت‌ها: موفرفری، یکی، یکی دیگه، تو
[کلیشه]: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد.»

***پرده‌ی اول:
سرخوشی. داری زیر لب آواز می‌خوانی و کُمد را مرتب می‌کنی. هوا سرد است.

***پرده‌ی دوم:
یکی تو می‌آید، یکی روی تختش نشسته، اما تو به انسانیت ِ کسی که موهای فرفری دارد و چند روز پیش کمک‌اش کرده‌ای دل بسته‌ای. انگار داری در انتهای فرزانگی شِیک ِ شکلاتی سر می‌کشی.

***پرده‌‌ی سوم:
-...: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوســت بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
زین همرهان سُست‌عناصر دلم گرفـت شیر ...
-مو فرفری: تو خودت سُست‌عنصرتر از همه‌ای.

۱ نظر:

  1. vay khodaye man , che ghaaaaaadr ziba minvisi . bavar kon etefaghi peydat kardam .aslan gij shodam ,matnat taskhiram kard , jedi migam ,makhsoosan oon akharin shivehaye... اصل زندگی همان بود، باقی همه هیچ.

    پاسخحذف