دوستی یک انقلاب است، بخصوص اگر در جایی مثل دانشگاه باشد. انقلابی مدام که میتواند همه چیز انسان را زیر و رو کند. دوستان دانشگاهی خیلی شبیه هم میشوند. بخشی از یک لایهی سرمدی، که نرم و لطیف آنها را احاطه کرده، در برشان میگیرد. زندگیشان حول سوالاتی خاص موج میگیرد و فرو مینشیند. دوستیها به زودی عمق مییابند. انسانها یکدیگر را بهتر میشناسند.
این قضیه بسیار شبیه به همان رابطهای است که ما با آسمان داریم. در این عظمتِ جاودانی، در پی ِ آشنائیم. احساسی که نسبت به کهکشان راه شیری داریم در کل ِ آسمان منحصر به فرد است. آرام و غلتان از کهکشان به منظومهی دوّار خودمان میرسیم. وه! چه نسبت نزدیکی با تیر و مریخ و مشتری داریم. روشنایی خورشید را میفهمیم ... حالا در زمینایم، در سیارهی پهناور خودمان. خاکش طعم و بوی بهشت میدهد. چه الفتی با زمین یافتهایم! در زمین است که جُستنمان آغاز شده، و ما دوباره در زمینایم. حالا به یک آشنا، به یک دوست نگاه کنید. آشنا برای ما پایگاهی است که با تکیه بر آن به فتح غریبهها میرویم، و باز، هر بار که حقارتِ خویشتن، شکوهِ غریبه بودن را بر سرمان خراب میکند، به دامن آشنا باز میگردیم. چنین است که از کل منظومهی طویل دانشگاه، به کلاس درسی که با آشنایی داری، دل شاد میکنی. اینجا تنها کلاس نیست، سکوی اتصال تو با دنیایی است که روزگار به آن پرتابات کرده.
کلاس دکتر پیران علاوه بر شیرینی های خاص خودش لذت نشستن کنار دوستان عزیزی را هم می دهد که شاید از بهترینهای آکادمی باشند.
پاسخحذفعماد جان، به من هم همینطور. :)
پاسخحذفتوی دوره ی ارشد، حالم از این سکوی اتصال بهم می خوره.
پاسخحذفهیچ جا تنها تر از توی کلاس نیستم(البته به غیر از خوابگاه!)
59
پاسخحذفتا به حال به لوگوي بالاي وبلاگت توجه نكرده بودم
يك مشت ...نماد اعتراض
ان هم با پرچم صلح
جالبه
شبيه انقلابي هاي دو اتيشه ي محافظه كار يه ذره سرمايه دار...
شايدم نماد گفتمانه
به هر حال با عرض ادب...
رضا .م
به رضا.م: درسته ولی به محض تحلیل یکپارچگیاش رو از دست میده. ناگفته پیداست.
پاسخحذفممنون از توجهت.
:)
جالب بود و درسته، من هم بهترين دوستام، دوستان دوران دانشگاهم هستند
پاسخحذفمنم این احساس رو مثل نامی هیچی هیچی یعنی اصلا تو فوق نداشتم.
پاسخحذفمطمئنا اگه هم دانشگاهی میثم بودید این احساس رو پیدا می کردین
پاسخحذف