- اپیزود اول:
[نمای بسته]:
کفِ یک دست. فلزی روی آن قرار گرفته.
[نمای باز]:
مسیحی است که به صلیب کشیده شده. میخهای دستش بوده.
- اپیزود دوم:
[نمای بسته:]
کفِ یک دست. فلزی روی آن قرار گرفته.
[نمای باز]:
گدایی است که کُنج ِ پیادهرو جان داده. سکهای کفِ دستش بوده.
- اپیزود سوم:
[نمای بسته]:
کفِ یک دست. فلزی روی آن قرار گرفته.
[نمای باز]:
مسیحی است که کُنج ِ پیادهرو جان داده. سکهای کف دستش گذاشتهاند.
.بیرون پاییز بود ، دست ما به پاییز نمی رسید .شکوه بیرون کلاس بر ما حرام بود
پاسخحذف.سر های ما توی کتاب بود. معلم درس داده بود و گفته بود دوره کنید.نمی شد سر بلند کرد
:تماشای آفتاب تخلف بود و دیدن کاج حیاط جریمه داشت
!از نمره گرفته ، دو نمره کم می شد
.ما دور تا دور کلاس روی نیمکت ها نشسته بودیم و میان اتاق خالی بود
:تخته سیاه جای بدی بود
.ضد نور بود
روی چند شیشه را گرفته بود ، نصف یک درخت را حرام کرده بود
.با تکه ای از آسمان
نوشته روی تخته سیاه خوب خوانده نمی شد : برگ ، مرگ خوانده می شد
.همان روز حسن "خوب" را "چوب" خوانده بود و چوب خوبی از دست معلم خورده بود
...
سهراب سپهری
posted by
با اشاره به تعينات:
پاسخحذفاوهوم