رفته بودیم تا با یکی از بازماندههای قبایل ِ آفریقایی مذاکره کنیم. من با مقاومتِ سرسختانهی یک خانواده مواجه شدم. از آن میان، زنی سیاه، برهنه و گوشتآلود، سرسختی ِ عجیبی نشان میداد. نمیفهمیدم چرا حرفِ من را قبول نمیکند و ساز ِ مخالف میزند. میل ِ عجیبی داشتم که حقیقت را به او نشان بدهم، اما انگار نمیفهمیدم او چه میگفت. درست لحظهای که او حرف میزد ارتباطِ ما قطع میشد. در یک لحظه، با حالتِ قهر و تهدید، میلهای فلزی برداشت و درونِ دهانش کرد. من نگاهش میکردم و فهمیدم که میخواهد به نشانهای اعتراض، دندانهایش را یکییکی بیرون بکشد. رویم را برگرداندم. وقتی دوباره برگشتم، نوزدای سفید را بغل کرده بود. نوزاد از تنشهای بدنِ آن زن و جیغی که در اثر ِ کندنِ دندان سر میداد به گریه افتاد. صدای ضجّهی هر-دو-شان، شکنجهی دردآوری برایم بود. مستأصل بودم. دوباره که برگشتم دهانم طعم ِ خون میداد و دندانم در دستم بود. با زبانم جای خالی ِ دندان را جستجو میکردم. از دست دادنِ دندان، پاک زیر-و-رویم کرده بود. از نحوهی اعتراضم ناامید شدم. دندان درآوردن کار ِ من نبود.
۱۳۸۵/۸/۲۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
این چه بود مرد؟ ویران می کند
پاسخحذفشبیه خواب هایی می مونه که بابی قبلا می دید؟خواب دیدی؟
پاسخحذف1-برو حال کن دارم من بهد میلیونها سال واست می کامتنم اگه من بعد داشته باشم جون یادم نیس
پاسخحذف2- بعدشم این کامنت که اصن ماله این پست نیس ماله اون پسته
3- بعدترشم لینکدونی فقط یه جور مای فیوریته که با عوض کردن ویندوز پاک نمیشه
به میرزا: خواب بود.
پاسخحذف---
به کنار: بله. در ضمن، احوالِ شما!؟ :)
---
به رویا: شک دارم.
---
به رضا:
1- آقا شرمنده کردی. پا روی تخم [چشم] ما گذاشتی. :D
2- خب واسه همون پست میذاشتی!
3- گمون نکنم. چون فیوریت ویندوز رو میشه بکآپ گرفت ازش. حالا خواستی بگو بهت یاد بدم. :D
139..
پاسخحذفمیثم محشر بود
هر طور فکر کردم دیدم هیچی که نه یه
ذره هم که نه کلی باهاش ارتباط گرفتم
قبایل سرخپوستی ام کارایی میکنند
تو که زشت نیستی
سوال پیچشم که نکردی
مزاحمم که نبودی
پس چرا باخودش اون کار رو کرد؟؟؟
یه سوال .... ولش کن
مهم نبود...
آقا خیلی مخلصیم