۱۳۸۹/۵/۳

درباره‌یِ فضاسازی و تصنع

قاعده‌یِ اصلی در پذیراندنِ اداها و حالت‌هایِ تصنعی این است که به کل از باور ِ آن توسطِ دیگران دل بکنید. هرگز با خود نگویید: «بس است، دیگر باورش شد». به این ترتیب، با نشانه‌هایی که می‌فرستید به‌تر برخورد خواهید کرد و وانمود فرم ِ طبیعی‌تری به خود خواهد گرفت.

قاعده‌یِ دوّم – که چه‌بسا به اندازه‌یِ اولی مهم باشد - این است که افراط کنید و هرگز سمتِ اعتدال نچرخید. مثلاً اگر کنار ِ کسی نشسته‌اید و می‌خواهید وانمود کنید که دوست‌اش دارید و به همین دلیل دارید با گوشه‌یِ شال یا نوکِ ناخن‌اش ور می‌روید، این کار را آن قدر کش بدهید که حتا خودتان هم انتظار ِ آن قدر کش آمدن را ندارید. رشته‌هایِ گسیخته‌یِ شال را دور ِ انگشت‌تان بپیچید و فرم‌ها و اَشکالِ تابیده و عجیب درست کنید. یا مثلاً طولِ ناخن را دائم با تماس ِ نوکِ انگشت طی کنید. هرگز لبخند نزنید و هرگز به چشمان‌اش نگاه نکنید که بخواهید اثر ِ کاری که می‌کنید را جویا شوید. کاملاً جدی و مصمم این کار را بارها تکرار کنید. عکس ِ این هم جواب می‌دهد: یعنی این که خیلی کوتاه و به دفعاتِ خیلی معدود (گاهی دو بار هم زیاد است) وانمود کنید، و سپس جوری رهای‌اش کنید که انگار اصلاً چنان کاری از شما سر نزده. برایِ نمونه، یکی دو بار بازوی‌اش را خیلی آرام فشار دهید، یا انگشت‌اش را دست‌تان بگیرید و ناخن‌اش را لمس کنید آن هم با ظرافتِ کسی که شیئی عجیب را به دست گرفته و به شیارهایِ رویِ سطح ِ ناخن دقیق شوید و بعد خیلی سریع از این حرکت منصرف شده و انگار نه انگار... به دنیایِ پیرامون‌تان برگردید. حتا دیگر فکرش را هم نکنید که بخواهید دوباره این کار را از سر بگیرید. ولی اگر از سر گرفتید هم چاره این است که افراط کنید و ماجرا را کش بدهید، به همان ترتیب که ذکرش رفت.

اثرش در طرفِ مقابل، اگر عاقل باشد (برایِ احمق‌ها نیازی به این بند‌ـ‌و‌ـ‌بست نیست)، این است که در ابتدا از حال و روزتان پی به تصنع‌تان خواهد بُرد و مطمئناً شک خواهد کرد و دست‌تان را خواهد خواند و بی‌تفاوتی ِ عمیقی وجودش را فرا خواهد گرفت. اما اگر چند بار ِ دیگر آن کردار را تکرار کنید، یا اگر از تکرارش به کل منصرف شوید، طرف‌تان طی ِ یک گفت‌ـ‌و‌ـ‌گویِ اخلاقی با خود، گمان می‌کند که به خطا رفته و نباید به خودش اجازه دهد که این قدر بی‌رحم درباره‌یِ دیگران قضاوت کند. عاطفه‌اش به او بازمی‌گردد. از نظر ِ او، که حالا دیگر دارد در دام می‌افتد، تصنع هرگز نمی‌تواند خیلی کوتاه یا خیلی بلند باشد و علاوه بر آن، کسی که در پی ِ کنجکاوی از نتیجه‌یِ دروغ‌گویی‌اش نباشد کم‌تر فریب‌کار و مزوّر به نظر خواهد آمد.

دقت کنید که این قضیه برایِ زمانی ست که شما در مُدِ چیزی نباشید اما بخواهید آن حالت را در شخص ِ مقابل پدید آورده یا برایِ آینده زنده نگه دارید. در سایر ِ مواقع این تکنیک جواب نمی‌دهد.

۷ نظر:

  1. سلام.به نظرم در این رویه چند اشتباه وجود دارد:
    اول اینکه تصنع و وانمودِ صرف وجود ندارد. اگر قادر بودیم که بین وانمود کردن و رفتار حقیقیمان تفکیک قائل شویم اول از همه خودمان درگیر وانمودهایمان نمی شدیم. بین ساختارهای تصنعی و وانمودها و رفتار واقعی غالبا حرکتی رفت و برگشتی وجود دارد که این هم خودمان را و هم دیگران را گول می زند.
    دوم اینکه اگر بدانیم که درحال تصنعیم عقلمان حکم می کند که دراین حال ادامه ندهیم. اول از همه شاید لازم باشد که توضیح دهید که چرا تصنع؟ این هزینه ی زمانی و ذهنی در نفس خود برای ایجاد رفتار تصنعی عاقلانه نیست
    و نهایت اینکه شاید این منش بیشتر مناسب بازار وبازاریابی باشد تا رابطه ی عاشقانه!.

    پاسخحذف
  2. به شورین:

    اشتباه نشود. این قاعده همه‌جا کاربرد دارد. رفتار ِ عاشقانه عمومی‌ترین مثال از حالتی ست که کم‌وبیش همه (از اشرافیتِ مادی و معنوی گرفته تا توده‌ی ِ فرودست) درکی از آن دارند و همین توضیحات را راحت‌تر می‌کند.

    ضمناً بدیهی ست که همه‌چیز در همه‌چیز تنیده است. از تفریحاتِ ما ست که همه‌چیز را از همه‌چیز جدا کنیم تا فکر کنیم همه‌چیز در همه‌چیز تنیده است و بعد همه‌چیز را در همه‌چیز بتنیم تا فکر کنیم همه‌چیز از همه‌چیز جدا ست. روی ِ هم رفته من فکر می‌کنم حالتی به نام ِ تصنع وجود دارد و ما به آن نیاز داریم و به نظرم عقل ِ ما حکم می‌کند که مثل ِ همه‌ی ِ کارهای ِ دیگر این کار را هم خوب انجام دهیم. اما از نگرانی ِ شما در محاسبه‌ی ِ هزینه و انرژی، که من هم در آن با شما هم‌دست ام، این طور برمی‌آید که فکر می‌کنید تصنع فایده‌ای ندارد. کم‌ترین فایده‌اش همین که گمان نمی‌کنند دروغ می‌گویید یا چیزی را پنهان می‌کنید، و کاری به کارتان ندارند و اگر کاری به کارتان نداشته باشند وقتِ بیش‌تری خواهید داشت.

    پاسخحذف
  3. سلام
    من چند روزی هست وارد سایتتون که میشم اول یه پیغام تبلیغاتی ضد فیلترینگ نشون میده.‏
    احیاناً این عمدی که نیست؟

    پاسخحذف
  4. سلام بام
    نه، تنظیم یا دست‌کاری‌ای از طرف ِ من در کار نبوده

    پاسخحذف
  5. با سلام
    اینجانب دانشجوی دوره کارشناسی رشته روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبایی هستم و برای تکمیل پایان نامه ام نیازمند تکمیل پرسشنامه هایم توسط دانشجویان دانشگاه های شهر تهران هستم. موضوع پژوهش من بررسی رابطه بین ابعاد عشق و تعدادی از ویژگی های فردی می باشد و برای پرکردن پرسشنامه ها حداقل شرط لازم این است که آزمودنی هم اکنون داری رابطه عاشقانه با شخصی دیگر و یا افکار عاشقانه درباره شخصی دیگر باشد. لازم به توجه است که نمونه من بایستی از دانشجویان دانشگاه های تهران باشد ولی شرکت تمامی دانشجویان کشور در این پژوهش مجاز است وجواب آزمون به آنها داده خواهد شد. در پایان خواهشمند است فیلد مربوط به دانشگاه را بدرستی پر کنید تا در انتخاب اعضای نمونه پژوهش دچار اشتباه نشویم.
    برای شرکت در آزمون آدرس زیر را در مرورگر خود کپی کنید و کلید اینتر را فشار دهید.
    Azmoon.freei.me
    از مسئول وبلاگ خواهشمندم برای اعتلا و پیشرفت سطح علمی جامعه این آگهی را حذف نکند تا سایر بازدیدکنندگان هم در صورت تمایل بتوانند شرکت کنند.
    با سپاس

    پاسخحذف
  6. به این ترتیب که وصف می کنید می شود همیشه دل مشغول تصنع بود، در سطح زیست و همین "آداب" دانی را جدی گرفت و نشانه ی تشخص خویش قرار داد. ظاهراً مو لای درزش نخواهد رفت. اما اجازه بدهید بگویم که بازیی که طرح می کنید بیش از یک بازی گر دارد. هرازگاه کسی پیدا می شود، کسی کاملاً فاقد تشخص، فاقد گذشته، یک مریخی، یک مبتلا به اندوه و درد و شور، که قاعده را بر هم خواهد زد. نگرانی از بابت او نیست که کارآگاه کشف دروغ است چون او بازی می کند و بلوف هاش به همان نسبت سطحی اند. نگران کسی باشید که عمیقاً دروغ را به جد بگیرد و طرف دیگر نداند با دست اش چه کند.

    پاسخحذف
  7. به نویسنده‌ی ِ قبلی:
    تا جایی که فهمیدم با نگرانی ِ شما موافق ام. اما مسئله الزاماً دروغ و تصنع ِ بدیهی و ساده و خالص نیست. این قضیه تا حدی در تار و پودِ هر نوع حقیقتی پیچیده. مسئله‌یِ وانمود کردن الزاماً مساوی با فقدان ِ چیزی که وانمود می‌کنیم نیست. مثلاً وقتی وانمود می‌کنیم شور و هیجان در ما هست، به این معنی نیست که واقعاً شور و هیجان در ما نیست، چون داریم وانمود می‌کنیم. گاهی وانمود می‌کنیم چون صرفاً می‌خواهیم آزمون‌گر و خطاکار باشیم. می‌خواهیم ببینیم چه می‌شود. در آن حین با بهره‌گیری از تصنع (یعنی این که خودم شک دارم آن قدر که می‌خواهم به چشم بیاید آن طور باشم) چیزی می‌گویم تا ببینم بعد از گفتن‌اش چه می‌شود.

    پاسخحذف