چیزی که در نگاهِ اول به این متن (+) برایِ من جلبِ توجه میکرد، استفاده از یک تئوری برایِ گوشزد کردنِ یک خطر بود. آن هم به چه کسی؟ به دولت. متن ِ خانم ِ آروین در ذهن ِ من چنین طنینی دارد:
به نظرم خانم ِ آروین از گونههایِ جالبی ست که میتوانند این طور استنتاج کنند که چون بحرانی در آینده هست، بالا بردنِ توقعاتِ رفاهی نامعقول است. از خودم میپرسم بُردِ منطقی ِ حرفِ خانم ِ آروین تا کجا ست، یا چه جور طرحهایی را شامل میشود؟ مثلاً دولتی که با بحرانِ تحریم و انزوا و هزار بحرانِ دیگر روبهرو ست، دیگر کجاها دارد انتظاراتِ مردم را بالا میبرد؟ مثلاً با گسترش ِ ارتباطات، با گسترش ِ بهداشت، با ارائهیِ خدماتِ اجتماعی، با هر تلاشی که در مسیر ِ توسعه و رفاه بکند در واقع دارد انتظارات را بالا میبرد و سر ِ موقع ِ ریاضتِ اقتصادی که برسد، باید از بسیاری چیزها صرفنظر کند و این یعنی کاهش ِ رفاه و افزایش ِ نارضایتی. مردم که نمیدانند، مشکلات را به پایِ ناکارآمدیِ دولت میگذارند. میبینید؟ واقعیت کاملاً وارونه است. به جایِ این که دولت را واسطه و کارگزار ِ توسعه بدانیم و توقع ِ چنین چیزهایی را ازش داشته باشیم و او را در جبهههایی نظیر ِ غیرواقعی بودنِ برنامهها، ناکارآمدی، شعاری بودنِ طرحها، غیرشفاف بودنِ هزینهها، و تصمیماتِ غیرمعقولی که اقتصاد را به بحران میکشاند موردِ بررسی قرار دهیم، به این فکر کنیم که کارهایی که دولت میکند در شرایطِ بلندمدتی که در آن بحران وجود دارد ممکن است باعثِ نارضایتی شود. و وقتی زورمان نمیرسد که جلویِ اقداماتِ خودویرانگر ِ یک حکومت بایستیم، به او بگوییم که لااقل خیلی یک دفعه شُل نکن که بعداً که مجبور شدی سفت کنی از دستات ناراضی بشوند. این هم شد تحلیل ِ آیندهنگر؟ من به این میگویم ایدهای صوری و قدرتطلبانه برایِ مدیریتِ رضایت که در هر زمان و مکانی قابل ِ توصیه است و دانش ِ خیلی خاصی را هم نمیطلبد. امتحان کنید: یک کشور از رویِ نقشه انتخاب کنید (ترجیحاً اروپایی یا آمریکایی، یا اصلاً همین ترکیهیِ خودمان) و یک جا رویِ کاغذ خطاب به دولتاش بنویسید: یک کم به مردمات سخت بگیر، تا فردا که دچار ِ بحران شدی (به ایران نگاه نکنید که بحرانهایاش را خودِ دولتاش هم درست میکند، صرفِ نظر از اقداماتِ درست و غلطِ دولت، بحرانهایِ سرمایهداری ادواری ست، میرود و برمیگردد) خیلی از دستات ناراضی نباشند و...
اما دوباره برویم سراغ ِ خودِ تحلیل ِ آیندهنگرانهیِ خانم ِ آروین. متن ِ ایشان این طور میرساند که گویا برنامهیِ اقتصادیِ دولت (مشخصاً در لایحهیِ بودجهیِ سالِ 85) برنامهای بوده در خدمتِ مرفهتر کردنِ فقرا. و ایشان ضمن ِ درکِ این نکته که نتایج ِ برنامههایِ دولت کاملاً مشخص و عملی ست، و اقشار ِ محروم از طریق ِ این برنامه به رفاهِ نسبی میرسند، به دولت توصیه کرده مواظب باش که این جور مرفه کردن اسبابِ زحمت میشود در آینده و ناکارآمد جلوه خواهدت داد. چون این برنامه را نمیتوانی در درازمدت دنبال کنی. خطاب به چه دولتی این توصیه را کرده؟ به دولتی که – جدا از عملکردش – با شعار به نفع ِ محرومان و گروههایِ حاشیهای و کمتر بهرهمند، و در تقابل با اشرافیتی که گویا منتقدش بود، قدرت را در اختیار گرفته. بیایید یک لحظه همهیِ فرضیاتِ آزاردهنده را کنار بگذاریم. مثلاً به این فکر نکنیم که اقداماتِ دولتی ِ متأثر از بودجهیِ سالِ 85 واقعاً به رفاهِ نسبی ِ طبقاتِ محروم منجر شد یا نه. یا به این فکر نکنیم که چنین طرحی که رویِ کاغذ موردِ ملاحظهیِ خانم ِ آروین قرار گرفته، چنین آیندهیِ نسبتاً مرفهی را اصولاً به شکل ِ عملی در نظر میگرفته یا نه. حتا به نحوهیِ اجرایِ این طرح هم فکر نکنیم. همهیِ انتقادها، همهیِ چیزهایی که ممکن است مزاحم باشند را کنار بگذاریم و به این نکته توجه کنیم: خانم ِ آروین دارد به دولتی که به سببِ شرایط و ملاحظاتِ سیاسی ِ زمینه، از او توقع میرود برایِ اقشار ِ محروم کار کند، و نتایج ِ ملموس ِ اقتصادی در این مسیر ارائه کند، به شیوهای وارونه میگوید که این کارها چون نمیتوانند تداوم پیدا کنند، نامعقول اند. دارد به دولت میگوید شعارها و توقعاتی که داری به آن دامن میزنی نامعقول است. دارد میگوید سیاستهایِ پولی و سرسختیهایِ ایران که منجر به کارشکنیهایِ آمریکا میشود، اجرایِ طرح ِ اقتصادی به سودِ اقشار ِ محروم را خنثا میکند و در بلندمدت این با آن جور درنمیآید. اما همهیِ اینها را به چه شکلی گفته؟ به این شکل که تکیهیِ متناش از «نامعقول» بودنِ این تضادِ ساختاری در جمهوریِ اسلامی برداشته شود، و به این نگرانی منتهی شود که در نهایت این تضاد باعث میشود که دولت «ناکارآمد» جلوه کند. او نگرانِ مردمی که به سببِ این تضادِ ساختاری آسیبپذیر شدهاند نیست، نگرانِ دولتی ست که ناکارآمد جلوه میکند. در صورتی که تکیهیِ متناش را رویِ «نامعقول» بودنِ ساختاریِ جمهوریِ اسلامی میگذاشت، متنی میشد با مسئلهای آشنا، نگران، و فارغ از دغدغهیِ یک «علم ِ آیندهنگر»، شبیهِ بسیاری از متنهایِ انتقادیِ دیگری که بنبستهایِ ساختاریِ جمهوریِ اسلامی را گوشزد میکنند. و حالا شده چیزی که واقعیات را وارونه، و آن هم به سودِ دولتِ موجدِ تضاد روایت میکند، و به نشانِ توفیق ِ تئوریِ آیندهنگرانهیِ انتظاراتِ فزاینده با این تحلیل ِ متناقض بازیهایِ تماشاگرپسند میکند. تازه همهیِ اینها مالِ زمانی ست که ایرادهایِ محتوایی به بودجهیِ 85، نحوهیِ اجرایاش، و دستاوردهایِ واقعیاش را نادیده بگیریم. توجه به ایرادهایِ اخیر، خودش فصل ِ دیگری در نقد است.
حسی که من از خواندنِ متنهایِ خانم ِ آروین میگیرم این است که ایشان میکوشند تا در سیاست و اجتماع واقعبین باشند، از توهمات و تخیلات فاصله بگیرند و چیزی که وجود دارد را بازگو کنند، اما محصولِ کارشان همیشه حالِ من را بد میکند، نه به خاطر ِ این که اغلب در تحلیلشان به سمتِ قدرتِ مسلط غش میکنند (این به نظرم نمیتواند خیلی مانع ِ واقعبینی و درکِ صحیح باشد)، بلکه به این خاطر که تحلیلهایشان شبهواقعی ست، واقعنما ست، وارونه است، کج و زشت و غلط است.
دولت محترم، برنامههایِ شما جوری ست که اگر در شرایطِ سختی و تنگنا قرار بگیرید، رفاهِ حاصل از برنامههایِ اقتصادیتان {کدام برنامههایِ اقتصادی؟ کدام رفاهِ حاصل از کدام برنامه؟} و عادتِ ذهنی ِ حاصل از آن برایِ اقشار ِ محروم و کمدرآمد، باعثِ دردسرتان میشود. چه دردسری؟ بعد از این که عوامل ِ داخلی و خارجی، نظیر ِ تورم و تحریم و کارشکنی {و نه خدای نکرده، بیتدبیریِ خودتان}، اقتصاد را در وضعیتِ بدی قرار بدهد، رفاهِ اقتصادیِ مردم کم میشود و به خاطر ِ وجودِ عادتها و انتظاراتی {که با دلی مهربان و به شکلی صمیمانه} ایجاد کردهاید، نارضایتی زیاد میشود و مردم این اوضاع را {به ناحق} به پایِ ناکارآمدیِ دولت میگذارند.حالا که گویا همین مردم ِ قبلاً محروم و در میانه مرفه و حالا محرومـوـانتظاربالارفته به افزایش ِ قیمتِ مرغ واکنش نشان دادهاند {تظاهراتِ نیشابور را میگوید؟ یا انتقاداتِ نمایندگان را؟ دیگر چه کسی از اقشار ِ محروم صدایاش درآمده و اعتراض کرده؟} خانم ِ آروین به سودِ علوم ِ اجتماعی خوشحال اند که جایی متنی نوشتهاند که این نارضایتی را پیشبینی کرده. ایشان با این شاهکار ِ تحلیلی، به نقدِ کسانی پرداختهاند که علوم ِ اجتماعی را پسنگر میخوانند و آن را به ناتوانی در پیشبینی متهم میکنند. من در زمینهیِ میزانِ آیندهنگریِ این تحلیل یا تحلیلهایی از این دست، حرفِ چندانی ندارم، جز این که یادِ این میافتم که در کوچه و خیابان زیاد شنیدهایم این تحلیل ِ آیندهنگرانه را – که گویا تحلیل ِ بندتنبانی ِ موردِ علاقهیِ نوستالوژیدارانِ دورانِ خوش ِ سلطنت هم هست - که «ایرانی جماعت را باید گرسنه نگه داشت. سیر باشند انقلاب میکنند». آیندهنگرهایِ کوچه و خیابان هم دارند به زبانِ خودشان به بحرانِ حاصل از انتظاراتِ فزاینده و نگرانیهایی واکنش نشان میدهند که بابتِ به هم ریختن ِ اوضاع ِ موجود، پس از یک دوره رفاه پیش میآید. یا اصلاً این یکی تحلیل را در نظر بگیرید که «اگر رو بدهی، پررو میشوند». تهِ آیندهنگری: توقعشان بالا میرود و حالا بیا و درستاش کن.
به نظرم خانم ِ آروین از گونههایِ جالبی ست که میتوانند این طور استنتاج کنند که چون بحرانی در آینده هست، بالا بردنِ توقعاتِ رفاهی نامعقول است. از خودم میپرسم بُردِ منطقی ِ حرفِ خانم ِ آروین تا کجا ست، یا چه جور طرحهایی را شامل میشود؟ مثلاً دولتی که با بحرانِ تحریم و انزوا و هزار بحرانِ دیگر روبهرو ست، دیگر کجاها دارد انتظاراتِ مردم را بالا میبرد؟ مثلاً با گسترش ِ ارتباطات، با گسترش ِ بهداشت، با ارائهیِ خدماتِ اجتماعی، با هر تلاشی که در مسیر ِ توسعه و رفاه بکند در واقع دارد انتظارات را بالا میبرد و سر ِ موقع ِ ریاضتِ اقتصادی که برسد، باید از بسیاری چیزها صرفنظر کند و این یعنی کاهش ِ رفاه و افزایش ِ نارضایتی. مردم که نمیدانند، مشکلات را به پایِ ناکارآمدیِ دولت میگذارند. میبینید؟ واقعیت کاملاً وارونه است. به جایِ این که دولت را واسطه و کارگزار ِ توسعه بدانیم و توقع ِ چنین چیزهایی را ازش داشته باشیم و او را در جبهههایی نظیر ِ غیرواقعی بودنِ برنامهها، ناکارآمدی، شعاری بودنِ طرحها، غیرشفاف بودنِ هزینهها، و تصمیماتِ غیرمعقولی که اقتصاد را به بحران میکشاند موردِ بررسی قرار دهیم، به این فکر کنیم که کارهایی که دولت میکند در شرایطِ بلندمدتی که در آن بحران وجود دارد ممکن است باعثِ نارضایتی شود. و وقتی زورمان نمیرسد که جلویِ اقداماتِ خودویرانگر ِ یک حکومت بایستیم، به او بگوییم که لااقل خیلی یک دفعه شُل نکن که بعداً که مجبور شدی سفت کنی از دستات ناراضی بشوند. این هم شد تحلیل ِ آیندهنگر؟ من به این میگویم ایدهای صوری و قدرتطلبانه برایِ مدیریتِ رضایت که در هر زمان و مکانی قابل ِ توصیه است و دانش ِ خیلی خاصی را هم نمیطلبد. امتحان کنید: یک کشور از رویِ نقشه انتخاب کنید (ترجیحاً اروپایی یا آمریکایی، یا اصلاً همین ترکیهیِ خودمان) و یک جا رویِ کاغذ خطاب به دولتاش بنویسید: یک کم به مردمات سخت بگیر، تا فردا که دچار ِ بحران شدی (به ایران نگاه نکنید که بحرانهایاش را خودِ دولتاش هم درست میکند، صرفِ نظر از اقداماتِ درست و غلطِ دولت، بحرانهایِ سرمایهداری ادواری ست، میرود و برمیگردد) خیلی از دستات ناراضی نباشند و...
اما دوباره برویم سراغ ِ خودِ تحلیل ِ آیندهنگرانهیِ خانم ِ آروین. متن ِ ایشان این طور میرساند که گویا برنامهیِ اقتصادیِ دولت (مشخصاً در لایحهیِ بودجهیِ سالِ 85) برنامهای بوده در خدمتِ مرفهتر کردنِ فقرا. و ایشان ضمن ِ درکِ این نکته که نتایج ِ برنامههایِ دولت کاملاً مشخص و عملی ست، و اقشار ِ محروم از طریق ِ این برنامه به رفاهِ نسبی میرسند، به دولت توصیه کرده مواظب باش که این جور مرفه کردن اسبابِ زحمت میشود در آینده و ناکارآمد جلوه خواهدت داد. چون این برنامه را نمیتوانی در درازمدت دنبال کنی. خطاب به چه دولتی این توصیه را کرده؟ به دولتی که – جدا از عملکردش – با شعار به نفع ِ محرومان و گروههایِ حاشیهای و کمتر بهرهمند، و در تقابل با اشرافیتی که گویا منتقدش بود، قدرت را در اختیار گرفته. بیایید یک لحظه همهیِ فرضیاتِ آزاردهنده را کنار بگذاریم. مثلاً به این فکر نکنیم که اقداماتِ دولتی ِ متأثر از بودجهیِ سالِ 85 واقعاً به رفاهِ نسبی ِ طبقاتِ محروم منجر شد یا نه. یا به این فکر نکنیم که چنین طرحی که رویِ کاغذ موردِ ملاحظهیِ خانم ِ آروین قرار گرفته، چنین آیندهیِ نسبتاً مرفهی را اصولاً به شکل ِ عملی در نظر میگرفته یا نه. حتا به نحوهیِ اجرایِ این طرح هم فکر نکنیم. همهیِ انتقادها، همهیِ چیزهایی که ممکن است مزاحم باشند را کنار بگذاریم و به این نکته توجه کنیم: خانم ِ آروین دارد به دولتی که به سببِ شرایط و ملاحظاتِ سیاسی ِ زمینه، از او توقع میرود برایِ اقشار ِ محروم کار کند، و نتایج ِ ملموس ِ اقتصادی در این مسیر ارائه کند، به شیوهای وارونه میگوید که این کارها چون نمیتوانند تداوم پیدا کنند، نامعقول اند. دارد به دولت میگوید شعارها و توقعاتی که داری به آن دامن میزنی نامعقول است. دارد میگوید سیاستهایِ پولی و سرسختیهایِ ایران که منجر به کارشکنیهایِ آمریکا میشود، اجرایِ طرح ِ اقتصادی به سودِ اقشار ِ محروم را خنثا میکند و در بلندمدت این با آن جور درنمیآید. اما همهیِ اینها را به چه شکلی گفته؟ به این شکل که تکیهیِ متناش از «نامعقول» بودنِ این تضادِ ساختاری در جمهوریِ اسلامی برداشته شود، و به این نگرانی منتهی شود که در نهایت این تضاد باعث میشود که دولت «ناکارآمد» جلوه کند. او نگرانِ مردمی که به سببِ این تضادِ ساختاری آسیبپذیر شدهاند نیست، نگرانِ دولتی ست که ناکارآمد جلوه میکند. در صورتی که تکیهیِ متناش را رویِ «نامعقول» بودنِ ساختاریِ جمهوریِ اسلامی میگذاشت، متنی میشد با مسئلهای آشنا، نگران، و فارغ از دغدغهیِ یک «علم ِ آیندهنگر»، شبیهِ بسیاری از متنهایِ انتقادیِ دیگری که بنبستهایِ ساختاریِ جمهوریِ اسلامی را گوشزد میکنند. و حالا شده چیزی که واقعیات را وارونه، و آن هم به سودِ دولتِ موجدِ تضاد روایت میکند، و به نشانِ توفیق ِ تئوریِ آیندهنگرانهیِ انتظاراتِ فزاینده با این تحلیل ِ متناقض بازیهایِ تماشاگرپسند میکند. تازه همهیِ اینها مالِ زمانی ست که ایرادهایِ محتوایی به بودجهیِ 85، نحوهیِ اجرایاش، و دستاوردهایِ واقعیاش را نادیده بگیریم. توجه به ایرادهایِ اخیر، خودش فصل ِ دیگری در نقد است.
حسی که من از خواندنِ متنهایِ خانم ِ آروین میگیرم این است که ایشان میکوشند تا در سیاست و اجتماع واقعبین باشند، از توهمات و تخیلات فاصله بگیرند و چیزی که وجود دارد را بازگو کنند، اما محصولِ کارشان همیشه حالِ من را بد میکند، نه به خاطر ِ این که اغلب در تحلیلشان به سمتِ قدرتِ مسلط غش میکنند (این به نظرم نمیتواند خیلی مانع ِ واقعبینی و درکِ صحیح باشد)، بلکه به این خاطر که تحلیلهایشان شبهواقعی ست، واقعنما ست، وارونه است، کج و زشت و غلط است.
فقط لازم دیدم به اطلاع برسونم یه جور خوبی دلام خنک شد! P:
پاسخحذف:)
حذفمخلص
دولت به شدت مقروض است، تنها برنامه ای که دارد غارت بیش تر و خرده دزدی زیرجلی تر از طریق زدن از این گوشه و آن گوشه ی امکانات رفاهی است، و البته تنظیم خانواده به سمت انفجار جمعیتی و کسب قدرت نظامی. کسی که باید به جای غذا قیمت غذا را هضم کند با سخت تر شدن اوضاع بر اثر یک معجزه ی معکوس دچار توهم سعادت مندی نمی شود، کسی که از خودش می پرسد رئیس جمهور منتخب اش کو به طرزی ناگهانی از حافظه کم نخواهد آورد. اوضاع جوری خراب است که تنها طرفی که ممکن است توهم رضایت بزند خود این حقیرمردان (و زنان) بادکرده اند. آدم می ماند کدام کم تر حال اش را به هم می زند، دولت مان یا حس ترحم نسبت به دولت مان.
پاسخحذف