چندی پیش، آیت الله جعفر سبحانی در پاسخ به دکتر سروش مطلبی نوشتند که من آن را [اینجا] دیدم. حقیقت اینکه مطالب بسیاری به ذهنم رسید و پیش خود گفتم که بد نیست دربارهی بعضیشان اینجا بنویسم. یکی از این مطالب مربوط به بخشی از نوشتهی آیت الله سبحانی است که حکایتی را نقل میکنند و از آن طریق استدلال میکنند که کار امامان فهم و استنباط از کتاب خدا بوده. کاری که دیگران را یارای آن نبوده است. آن حکایت این است:
***
در دوران متوكل عباسى يك مرد مسيحى با زن مسلمانى مرتكب عمل خلافى شد، از آنجا كه اين شخص بر خلاف موازين ذمه عمل كرده بود خونش هدر و قتلش واجب بود. آنگاه كه خواستند حكم را جارى كنند او اسلام آورد تا به حكم «الإسلام يجبّ ما قبله» جان به سلامت ببرد. در اين شرايط فقيهان دربار عباسى به چند گروه تقسيم شدند: گروهى گفتند: او به حكم اين كه اسلام آورد، پيوند او از گذشته قطع گرديد، و حد از او ساقط شد و گروهى ديگر گفتند: سه بار حد بايد در مورد او جارى شود و گروه سوم فتواى ديگرى دادند.
متوكل عباسى ناگزير، پاسخ اين مسأله را از امام هادى پرسيد ، امام هادي عليه السَّلام فرمود: اين فرد محكوم به مرگ است و علت آن اين است كه چنين ايمانى در هنگام تنگنا و خوف و ترس فاقد ارزش است به گواه اين آيه:
«فلَمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحده وكفرنا بما كنّا به مشركين *فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنت اللّه التي قد خلتْ في عباده وخسر هنالك الكافرون» (سوره غافر/85ـ84).
[معنی آیه:] «هنگامى كه عذاب شديد ما را ديدند گفتند هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم و به معبودهايى كه همتاى او مى شمرديم كافر شديم، امّا هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند ايمان آنها براى آنها سود نداشت اين سنت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده و آنجا كه كافران زيان كار شدند».
در اين آيه خداوند منان بى ثمر بودن ايمان حاصل از خوف عذاب را، از سنت هاى الهى شمرده است، سنت هايى كه در آن تبدل و تغييرى رخ نمى دهد.
همه فقيهان و مفسران، اين آيه را خوانده و تفسير كرده اند ولى موفق به چنين فهمى از آيه نبوده اند اين برداشت هاى عميقانه و واقع گرايانه يكى از مواهب الهى است كه به ائمه اهل بيت داده شده و بخشى از علوم آنان را تشكيل مى دهد.
***
اولین نکتهای که بعد از خواندن حکایت فوق به ذهنم رسید این بود؛ من بارها شنیدهام که فرق است میان «اسلام آوردن» و «ایمان آوردن». گویا اینگونه بود که اسلام شهر وسیعی است (مانند مدینه) که همه میتوانند تنها با گفتن ِ شهادتین به آن وارد شوند، اما ایمان بخش کوچکی از شهر است (مانند مسجد النبی)، که تنها عدهی محدودی از اهل اسلام به آن قدم میگذارند. شاهدش هم این آیه از سورهی حجرات است که؛ «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم وان تطیعوا الله ورسوله لا یلتکم من اعمالکم شیئا ان الله غفور رحیم». (اعراب گفتن ایمان آوردیم، بگو به ایشان که ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید اسلام آوردیم و ایمان هنوز به قلبهایتان وارد نشده است و ...) بنابراین هیچ دلیلی ندارد که به صرف اینکه شخصی ایمان ندارد، اسلام نیز نداشته باشد و به گمانم اسلام آوردن همچنان به سادگی ِ یک شهادتین گفتن است.
من نمیدانم حکایتی که آیت الله سبحانی از تاریخ عباسیان نقل کردهاند چقدر قابل اعتناست (این در حیطهی تخصص ایشان است)، اما میدانم که برداشت امام هادی آنچنان که آقای سبحانی نقل کردهاند، برداشتِ قطعی و کاملی نمیتواند باشد. من اعتقاد دارم که امامان در مواردی دشوارتر و صعبتر، بسیار رحیمانهتر برخورد کردهاند و هرگز به این آسانی کشته شدن یک انسانی را تفسیر نکردهاند (تفسیری که به نظر من سراسر ایراد و اشکال است).
از طرف دیگر اعتقاد دارم که یکی از طرق بسیار شایع و رایج در مسلمان شدن، اسلام آوردن از سر استیصال و خوف و ترس بوده است. هرگز در تاریخ ایران، ایرانیانِ به زور ِ شمشیر مسلمان شده را غیرمسلمان نمیدانیم. و نیز اسلام ِ بسیاری از فقرا و ضعیفان و محرومان که به طمع رسیدن به شرایط بهتر و فرار از نکبت و بدبختی حاصل شده را، مردود و باطل نمیشماریم. اینها همه بدان سبب است که اسلام تنها ظاهر است و ما را توانِ قضاوتِ فراتر از ظاهر نیست. بنابراین حتی اگر آن مرد مسیحی صرفا به سبب رهیدن از مرگ و مجازات اسلام آورده باشد، حتی اگر مستحق مرگ نیز باشد، مسلمانی است که مستحق مرگ است. نمیتوان گفت چون از سر ناچاری و اضطرار مسلمان شده، اسلامش قبول نیست. قبول و رد اسلام وظیفهی بشر نیست. ما جز در ظاهر امور بصیرتی نداریم.
باری، اشکالِ دیگر این است که، آیا اگر فردی خونخوار و غارتگر بعد از مدتی در اوج قدرت اسلام بیاورد، همهی اعمال پیشینش پاک میشود و مسلمان قلمداد خواهد شد؟ آیا او که دیگر از سر اضطرار ِ ظاهری ایمان نیاورده را باید مسلمان دانست و از همهی اعمال زشتش چشم پوشید؟
به نظر من مشکل ِ اساسی در این روایت جای دیگر است. اشکال اینجاست که ما عبارت «الاسلام یجبّ ما قبله» را بدون کوچکترین تامل و دقت، به تمامی اعمال انسان تسری دادهایم. (در حقیقت این عبارت را اصل گرفته و باقی امور را حول آن تفسیر میکنیم) اما باید دانست که بسیاری چیزها پاک شدن و نشدنشان ربطی به اسلام ندارد. انسانیت دایرهی وسیعی است که اسلام را نیز در بر میگیرد. جرایمی هستند که فهم ِ زشت بودنشان نیازی به مسلمان بودن ندارد. اسلام تنها آن گناهانی را پاک میکند و میپوشاند که فرد نسبت به قبح آن اعمال بینش اسلامی نداشته است. و اصولا نمیتوان از اسلام توقع داشت که مانند دوایی معجزهگر فرد را کلا پاک و مطهر کند و گناهانش را ببخشاید.
begoo eslam avardam, ta biaii zire parchame ma, beshavi nankhore ma.
پاسخحذفnagoo iman avardam, ta nabashi shabihe ma, ta nagiri az ma ghodrate ma!
حتی بدتر :) تو آیهی «قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم وان تطیعوا الله ورسوله لا یلتکم من اعمالکم شیئا ان الله غفور رحیم»، اسلمنا یعنی "تسلیم شدیم" :)... که البته خیلی جاها "اسلام آوردیم" ترجمه میشه و نادرست هم نیست.
پاسخحذفبه نظر من اسلام و يا هر دين ديگهاي فقط يه قالبه، و برخلاف تصور عموم، فقط با اسم ديندار بودن و با اداي صورت ظاهري دين، اون مدينة فاضله يا بهشت يا هرچيز ديگهاي رو بدست نميآريم، و اين مجوز رو پيدا نميكنيم كه هر عمل ديگهاي رو آگاهانه انجام بديم و بعد بگيم در رحمت خدا هميشه بازه، مخصوصاً اگه مسلمون هم باشي كه ديگه چه بهتر، هه هه هه
پاسخحذفاين پست من رو ياد قضاياي بعد از سقوط هواپيماي سي صد و سي انداخت، كه اختلاف پيش اومده بود كه آيا اينها شهيد بودن يا نه، و بعضي جاها درگيري ايجاد شده بود كه آيا توي قطعة شهدا دفنشون كنن يا نه، به هرحال به نظر من هم اين چيزا رو ماها تعيين نميكنيم
ااااااااااه!چقدر آپدیت شده اینجا!
پاسخحذفآیا آثار آرتور شوپنهاور به فارسی ترجمه شده؟
پاسخحذفقوربون ِ شاگردان ِ نیچه :D
پاسخحذفوالله راستش در مورد اینکه از شوپنهاور کتاب به فارسی هست اطلاعی ندارم، یعنی من تا حالا متنی از خودش به فارسی ندیدم. ولی در موردش تا دلت بخواد هست. خوشحال می شم اگه چیزی پیدا کردی به من هم بگی. ;)
یک کتاب از شوپنهاور به اسم
پاسخحذفزیبایی شناسی هنر هست
حتما بگیرش
راستی از استاد ما هم یه چیزایی بنویس
سلام
پاسخحذفببخشید استاد شما کیه؟