اگر لینک گرفتن از کسی*، به مثابهی تصاحبِ او باشد (مثلا تصاحبِ یک زن)، ترجیح میدهم یک زنِ پُستمدرن باشم؛ در همان برخوردِ اول شلوار ِ طرف را پائین بکشم؛ یک حالِ اساسی بدهم.
[فراسوای لینک و لونک / میثچه]
* «لینک گرفتن از کسی» را به سیاق «پنالتی گرفتن از تیمی» آوردهام، که در واقع، نوعی کسبِ موقعیت و امتیاز است. القصه، یعنی؛ دیدنِ لینکِ خود در وبلاگِ دیگری.
[آشور داریوشی؛ مترجم]
***
لینکیدن و تبادلِ لینک در بلاگستان، اخلاق ِ بسیاری پیچیدهای پیدا کرده که به سختی بشود یک بار برای همیشه تکلیفِ خودمان را باهاش روشن کنیم. به قولِ صاحابِ کافه ناصری (که گویا در نوشتن ِ «اخلاق ِ لینکولانهی ناصری» هم صاحابذوق است ؛) هر آن این بیم وجود دارد که فردا-پس-فردا برای گرفتن ِ لینک، شرخر بفرستند سراغ آدم. لذا سریعا به اصل ِ ماجرا پرداخته و پرده از سِرّ ِ آن برمیداریم که؛ چطور لینک بدهیم؟ و چگونه بدهیم؟یا چه جوری دادن باحالتره؟ یا اگر چهجور بدهیم کُلی کار ِ مَشتی کردهایم؟ و سوالهایی از این قبیل. پس با ما باشید.خُب، از آنجا که معمولا موضوعاتی که به خوب و بدِ چیزها میپردازند، تَه ندارند، ما هم همین ابتدای ماجرا، در یک اقدام ِ کاملا نمادین تغییر ِ موضِع داده و به جای پرداختن به این موضوع ِ گله-گشاد که «چهجور لینک بدهیم که خوب باشد؟»، به این یکی موضوع میپردازیم که «معمولا چطور لینک میدهند؟». و در ادامه، طولِ عمر ِ خوانندگان را نیز آرزومند میشویم تا شمارهی کارهای بیربطمان در این نوشته همینطور زیاد بشود.
1) اما بعد از مقدماتِ بیربط و باربط، مشاهده شده که یک روش ِ کلاسیک برای لینک دادن، مرتب کردنشان بر طبق ِ علاقه است؛ لینکهای محبوبتر، بالاتر (یا برعکس). خب البته این روش جالبی است که هم تُخم و ترکهی زیادی میطلبد و هم به شیوهی کاملا جیگردار جلوی این آدمهای دموکراتمآبِ سوسول در میآید که؛ «هان! چیه دادادش؟ کی گفته آدمها برابرند؟ اصلندش هم برابر نیستند. کاملا میشه بر اساس ِ سلیقه طبقهبندی و رتبهبندیشون کرد. میگی نه؟ بیا این هم لیستِ وبلاگهایی که من لینک کردهام. آه!». (البته این «آهِ» آخر با یه علامتی همراه بود که ما از آوردنش کاملا معذور و غیرمقدور و این چیزهائیم.) برخی آگاهان هم معتقدند؛ حضرت «بلاگرولینگ» برای فرار از این عذابِ وجدانِ اخلاقی پدید آمده، که البته من جزء این عده از آگاهان نیستم، من جزء اون عده از آگاهانام. و به طور ِ کُلی معتقدم که الله اعلم.
2) روش دیگر البته این است که؛ به هر کی که شما را لینک کرد، لینک بدهید. این روش آنقدر لوس است، آنقدر لوس است، آنقدر لوس است که حتی نمیشود دربارهاش یک کم حرف بزنیم و بخندیم. مسخرهها! فکر کردهاند که «لینک» همان «سلام» است که هرکی به شما داد جوابش واجب باشد (خب البته من خودم فعلا جزء این دسته و چند تا دستهی دیگرام. برای همین هم اینقدر مسخرهام).
3) یک روش دغدغهمند و گَله-گشاد این است که به هر وبلاگ و وبسایتی که سر زدی و خوشت آمد و مطابق ِ سلیقهات بود، یا حتی درست۫ مخالفِ سلیقهات بود و احساس کردی مخالفِ خوبی است، لینک بدهی. این کار از اخلاق و طبع ِ شاهانه بر میآید، دست-و-دل-بازیِ زیاد میبرد، بگیر نگیر هم دارد، البته. یعنی منظورم این است که با این کار ممکن است به نظر ِ بعضیها، آدم ِ مزخرف و خودشیرینی بیایی که هِی زرت و زرت لینک میدهی تا جلبِ توجه کنی. آخر از خدای وبلاگستان که پنهان نیست، از شما چه پنهان! بعضیها هستند که به جای اینکه «وبلاگ» برایشان «وبلاگ» باشد، بیشتر «لینک» است، در حالیکه داداش ِ من! وبلاگ، وبلاگ است (تیریپ۫ فاطمه، فاطمه است). اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم یعنی اینکه پدیدهی «وبلاگ» برای بعضیها معادلِ با یک عدد «لینکِ» بالقوه است، که میشود در گوشهی وبلاگِ خودمان قرارش بدهیم. در روایاتِ مربوط به وبلاگستان، فصل ِ دویست و هفتادم؛ «معرفة اللّینک» میخوانیم:
«روزی شخصی لینکدانی ِ پُر و پیمانی داشت. خطاب آمد؛ ای بوالفضول چنین رونقی را از کجا آوردهای که رنکینگِ گوگلات سر به آسمان میساید؟ هیچ در کار ِ بنده نشاید که در پی ِ زرق و برق ِ فوفولی و تجملاتِ سوسولی ِ این چند روز حیاتِ اینترنتی باشد. خود را دریاب که عمر ِ این تفاخرات بس کوتاه است. پس از این بود که آن فرد نعرهای بزد و لینکدانی-تکانی به راه انداخت و کسی دیگر ردی از هیچ لینکی در وبلاگش ندید. خدایش بیامرزاد.»
4) یک روش ِ بنیادگرایانه لینک ندادن است. این البته میتواند یک واکنش هم باشد، در دورهای که لینکول-لینکانی (به سیاق ِ برو-بیایی) داشتی و بارها محذوراتِ اخلاقی برای لینک دادن یا ندادن گرفتهای که بدهی؟/ندهی؟ بدهی؟/ندهی؟ و حالا هم بالکُل لینک نمیدهی، تا دیگر این جانات اینقدر بالا نیاید. البته میتوانی با این کار برای خودت هوادار ِ خالص هم جمع کنی؛ اگر به کسی لینک ندهی، دستِ همه برای لینک دادن به تو باز میشود، چراکه دیگر نگرانی ندارند که پاسخ ِ لینکشان را خواهی داد یا نه. و آنچه در روایات از استغنا و بندهنوازی گفته شده، همین است، چون دقیقا از این راه به نوعی استغنا و بندهنوازی میرسند. تو با لینک ندادن (در زمانی که هیچ لینکی نداری) دیگران را به «استغنای لینکولانه» میرسانی.
5) «لینک-آزمون» هم البته برای خودش شیوهای است. روش ِ کار اینگونه است که تا یک مدت لینک میدهی، بعد اگر اون هم لینک داد که باشد، وگرنه ور میداری لینکاش را، لینکِ آن آدم به-درد-نخور را! جوری که انگار داری خودِ آن آدم را بر میداری، لعنة الله علیه. گفتن ندارد که این کار اِند عقدهای-بازی است، نکنید که درونتان را عریان میکنید (هاهاها! خُب کیها عقدهای بودن تا حالا؟ دستها بالا ... اوه! اوه! اوه! خیلیخب، دستهاتون رو بندازین، شمردن نداره که!)
6) البته معاذ الله، این جور هم نیست که نشود در این روشها دست بُرد. یعنی ما دست بردیم، دیدیم شد، شما هم ببرید بگویید ما شاء لله. این شگردها کاملا قابل ِ ترکیب و شستشو هستند. در این حالت شما به ترکیبی از مواردِ فوق دست میزنید (غیر از موردِ 4، که سلبی است و چیزی نیست که بخواهد باشد)، و آنقدر این چیزها را با هم ترکیب میکنید تا به روش ِ دلخواهتان دست پیدا کنید. (در همین راستا، برخی آگاهان ابراز میدارند؛ هفتان و بلاگنیوز و ... نیز در جهتِ نوعی ترکیبی-لینک-دادن به وجود آمدهاند و متعلق به نسل ِ بعدیِ پردازشگرهای لینک هستند که برای راحتی ِ نوع ِ بشر و در راه رضای خدا گام برمیدارند (در حقیقت ما به مرحلهی «پُستلینکولانیسم» قدم گذاشتهایم). خدا حفظشان کناد.
***
پیش ِ خودمان بماندها؛ کلا انگار لینک چیز ِ مزخرفی است، عینهو پول. یو ها ها ها ها*!
* [یو ها ها ها ها] از اصواتِ اعلام ِ وضعیتِ حِسی است. اجالتا* برای حالتِ «خندهی شرورانه» بکار میرود. کاربردش در این قسمت، کاملا تزئینی است.
* توضیح در تحفههای وبلاگِ جلال.