۱۳۸۳/۱۰/۲۰

صورت و معنا(۲)

كلام و كلمه از رقيق ترين صورتهايند. به همين سبب است كه قدرت تأثير زيادي بر مخاطب دارند. فاصلة ميان مفهوم (معنا) و كلمه (صورت) هرچند گمراه كننده است، اما فاصله اي تعاملي است. كلمه همواره بخشي از مفهوم را تجلي ميدهد. كلام همانقدر كه نزديك كننده است مي تواند دور كننده باشد.

بر خلاف نظريه اي زبانشناختي كه كلمات را براي فكر ضروري ميداند معتقدم مفاهيم كه توده اي از جنس معنا و بصيرتند، جان آدمي را مخاطب قرار ميدهند و درك تكاثف يافتة اين حالات است كه نيازمند كلام مي گردد.

كلام همواره جرمي از اضافات را به دنبال خود دارد و اين خاصيت ماده و بصيرت مادي است كه تك بعدي است و از ذوابعاد بودن هراس دارد. حالت خنده دار قضيه آنجا رخ مي دهد كه با ابزاري تك بعدي در پي يافتن و بيان كليت برآييم و هرگز آنرا نيابيم. كليت هيچگاه از خلال كلام حاصل نمي شود. به عبارتي كليت مفهومي مشترك در اوهام و متفرق در حوزة عمومي است.

هگل مي گويد: «امر حقيقي،كلي است» و آدورنو مي گويد: «كليت ناحقيقت است».

آنكه به دنبال امر كلي مي گردد آنرا در پس كلام نخواهد يافت. كليت همواره تحت تأثير صورتها جلوة خود را از دست مي دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر