این را کسی میگوید که آماده است در ازای دریافتِ نیم نظر دلاش را معامله کند. این گفتار اطّلاعاتی مفید به دستِ خریداران میدهد از بابتِ قدرتِ خریدشان، که شاید از آن غافل باشند. و نیز اعترافی ست سرراست به ارزانی و وفور ِ چیزی که بنا بر نظری شایع قدر و قیمتِ فراوانی برایاش قائل شدهاند. خبر رسیده که کسی از جمع ِ سرمایهداران زباندرازی کرده و اسراری را دربارهیِ قیمتِ واقعی ِ کالایِ «دل» رو کرده: صد مُلکِ «دل» نیم «نظر». این بهایِ واقعی ِ معامله است. به شایعات و گرانفروشیها توجّهی نکنید.
*اطلاعیه تان، خلاقانه و بسیار جالب بود.
پاسخحذف*آن قدری ظریف و موشکافانه و کامل یک چیز را، یک موقعیت، یک لحظه و یا یک حادثه را اثر نوشتاری میکنید که بندگان خدا (شامل من، ما و ایشان) زبانشان در دهان میگیرد. شاید هم برای من اینطور است. خلاصه در جریان باشید که اطلاعیه، حتی به نفع جیب مشتری، کارساز نیست گمان ام. موج پرفکشن است که ذهن را در آغوش میگیرد و زبان را عقب میراند و کلهم میخکوب میکند. شما خلع سلاح میکنید... اگر نظر را یک جور سلاح مشقی برای تتتق کردن بدانیم. نه چون حرفی نیست بلکه چون جایی برای حرف نیست. اینجا همیشه یاد ظرافت و شهود تابلوی "تشریح" رامبراند میافتم (از جهت نمونهی حسی). در محضر پیکاسو هم اگر آدم باشد، ترجیح میدهد بدون حرف فقط بشنود، نگاه کند یا یاد بگیرد، همه شان فقط محض لذت بردن. و سعی اش هم این باشد که خدشه ای بر فضای سفید.یخچالی وارد نکند تا حتی یک لحظه سکوت بین اش را هم از دست ندهد.
در برابر هر جور کمال (حتی مثلاً دروغین اش)، آدم، مخلوع کیفیت میشود و این هر چند "نافی" نیست ولی با سازندگیی کمال در تقابل و بلکم ستیز است. این را "فیلسوفِ خود" ام گفته است.
قربانِ شما. لطف دارید.
پاسخحذف