۱۳۸۵/۲/۱۸

ردّ قلمو

... فکر کردم این سه‌نقطه‌ای (...) که بعضی جملات را باهاش تمام یا آغاز می‌کنیم، شبیه ردّ قلموست، وقتی قرار است نرم از کاغذ بلند شود یا بی‌‎خیال بر آن بنشیند ...

۵ نظر:

  1. و تو نمي‌داني اين سه‌نقطه‌ها چه كمكي به ما طنزپردازها مي‌كنند؛ انگار رد اشكي كه نخواسته‌ايم كسي كه مي‌خندد، ببيند!

    پاسخحذف
  2. زمانی نوشته‌هایم بیش از نقطه، سه نقطه داشتند. آن‌وقت‌ها برایم مثل رد قلم منتظری بودند که تصمیم گرفته یا نگرفته بود که نداند کجا برود./ تعبیر بسیار جذابی بود و زیبا و در ذهنم نشست. سرخوش باشید و پیروز.

    پاسخحذف
  3. من با این سه نقطه ها و یا بهتر بگم چند نقطه ها خیلی مشکل دارم........نمی تونم جلوی خودمو بگیرم که ازشون استفاده نکنم و یا لااقل کمتر ازشون استفاده کنم...می بینی؟......نا خودآگاه خودشون تایپ می شن....نمی دونم شاید یه فرصتین که من برای فکر کردن بین جمله هام لازم دارم و این جوری نمود عینی پیدا می کنن و یا اینکه تردیدی هستن که همیشه تو تفکراتم وجود داره..... یه جور شک همیشگی و ابهام! ....ولی تعبیر توام به نظرم بد نبود ...یعنی خیلی بی ربط به تجربه منم نیست!......

    پاسخحذف
  4. دوست دارم که سه نقطه ها شبیه قلم مو باشند و نوشته ها طرح ای...فکری زیبا
    :)

    پاسخحذف