۱۳۹۹/۱/۸

تربیتِ اجتماعی و ذهنیت‌های تفکیک‌شده

دبیرِ ستادِ امر به معروف و نهی از منکر، و عضو هیأتِ علمیِ مرکز پژوهش‌ها، و دکترایِ حقوق، با کلی عنوان و کرسی، که می‌تواند ایران را بابتِ این شکل از توزیعِ موقعیت‌هایِ اجتماعی شرمسار کند، این محتوا (+) را منتشر کرده.

نوشته‌اش بی‌شک ارتجاعی است، اما بیش و پیش از هر چیزِ دیگر، این توییت نشانه یا دردنمونِ دو چیز در ایران امروز است که به بالاترین سطوحِ سیاسیِ ایران هم رنگِ ارتجاع داده: (1) اولی وجودِ ذهنِ تفکیک‌نشده و تربیت‌نشده است، و (2) دومی مشروعیتِ استفاده از این تربیت‌نشدگی به عنوانِ ابزاری سیاسی برایِ سرکوب و پس راندنِ همه‌یِ دیگرانی که باید به نحوی پس زده شوند.

این را از سرِ توصیف می‌گویم: ذهن می‌تواند به معانیِ گره‌خورده با فضاها و صحنه‌ها عادت کند و این عادات می‌تواند در آنِ واحد واجدِ تمایز و معانیِ اجتماعیِ متفاوت باشد. حرف‌ام این است که مذهبی‌هایِ سنتیِ ایران، و خصوصاً اغلبِ روحانی‌ها، به واسطه‌یِ تربیت و نظامِ حاکم بر روابط و مناسبات‌شان با چنین تفکیک‌هایی از بیخ و بن بیگانه اند. مثال بزنم: ذهن می‌تواند تربیت شود و یاد بگیرد که بدنِ برهنه‌ی لبِ ساحل، بدنِ برهنه‌ی تو مطب، بدن‌های ورزشی، و کلاً بدن‌های گره‌خورده با فضاهای متفاوت، حالت‌ها و معانیِ متفاوتی دارند. این را با احتیاط می‌گویم، اما در مجموع، بدنِ فقهی‌ـ‌سنتی بیش از هر چیز بدنی جنسی است که همه‌چیز را حولِ لذت می‌فهمد و توزیع می‌کند. ذهنی که حاصلِ این شکل از تربیت باشد، قادر به تفکیکِ شکل‌هایِ مختلف و فضاهایِ مختلف نیست. همه‌چیز را در قیاس با درون‌اش می‌فهمد، رنگِ بیرون و فضاهایِ واقعی را به خودش نمی‌گیرد، و در امتدادِ چیزی که به طورِ گسترده حولِ امر جنسی و میزانِ محرمیت‌ها آرایش پیدا کرده ادراک‌اش را تنظیم کرده است. پیشِ این قبیل ذهن‌ها ست که صحنه‌یِ بازیِ زن و مرد در یک سریال تلویزیونی می‌تواند دلالت‌های جنسیِ مستقیم و بی‌واسطه داشته باشد. واقعاً چنین دلالتی برای‌شان دارد. چون بی‌تربیت اند.

دیگر این که، این شکل از بی‌تربیتی، در بخشی از اجتماعِ سیاسیِ امروزِ ایران (و نه الزاماً در اجتماعِ مردمی) فراگیر و مشروع و انگیزاننده است. با آن کتاب و فیلم سانسور می‌کنند، محدودیت ایجاد می‌کنند، موارد ناروا نسبت می‌دهند، تحقیر می‌کنند، حس والاتر بودن، باغیرت بودن، ایرانی بودن، مسلمان بودن، اصیل بودن، و حتا ضدغرب بودن را در مخاطبانِ شبیهِ خودشان بیدار می‌کنند، و به طورِ خلاصه، در پیوند با شکل‌هایی از سرکوبِ سیاسی عمل می‌کنند که هدف‌شان الزاماً حفظِ نظام و سرکوبِ مخالفانِ مستقیم و مدعیانِ قدرتِ سیاسی نیست، بلکه سرکوبِ شکل‌هایِ دیگرِ زندگی، نه به طورِ کامل، بلکه تا آن حدی است که زور و قدرتِ سیاسیِ قابل‌کنترل و چاکرصفتی داشته باشند. و چنان که می‌دانیم، نمونه‌هایِ این شکل از سرکوب (که من آن را مستقل از سایرِ شکل‌های سرکوبِ سیاسی می‌فهمم) زیاد اند. من حس می‌کنم دبیرِ ستادِ امرِ به معروف و هم‌فکران‌شان احتمالاً دنبالِ نوعی سهم یا دریافتِ نوعی ابرازِ ارادت از جانب برخی کانال‌هایِ صدا و سیما هستند و به همین خاطر، نمایشِ بی‌تربیتِ غیرت‌شان چیزی جز تمنایِ سهم و کرسیِ بیشتر نیست. نگاهی به کرسی‌هایی که تا همین الان هم به دست آورده‌اند، شاید گویایِ آن روشی باشد که امروز در ایران مشاغل و موقعیت‌هایِ اجتماعیِ مرتبط با دولت را توزیع می‌کنند.

۲ نظر:

  1. اتفاقا با این گونه انسانها داریم به آنجایی می‌رسیم که بزودی شاهد یک دگردیسی واقعی خواهیم بود.
    شما وقتی یک مقدار باکتری را در یک محیط بسته قرار بدهید این باکتری‌ها تا حدی رشد می‌کنند که اکسیژن و مواد خوراکی برای آنها وجود داشته باشد همین که اکسیژن و یا خوراک تمام شد این باکتری‌ها خود به خود می‌میرند. دلیل گسترش این باکتری ها به دیگر نقاط خاورمیانه بلکه جهان هم همین است کمبود اکسیژن و خوراک برای این باکتری‌ها در محیط ایران است. نیاز به جای بزرگتری داشتند همین که این مکانها از آنها گرفته شود درون ایران اینها خودشان خودشان را می‌خورند تا روزی که تمام شوند.

    پاسخحذف
  2. سلام میثم عزیز!
    بسیار مسرورم که دوباره دست به قلم شده‌ای
    اگر نظر نمی دهم این را به پای هراس از خرابکاری پیش اندیشۀ متعالی‌ات بگذار.

    پیش میثم جان که نتوان زد دم از فضل و کمال
    «زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش»

    خوشحال می‌شوم اگر در تلگرام یا اینستاگرام هم صفحه‌ای داری معرفی کنی

    پاسخحذف