۱۴۰۱/۸/۵

باید از جمهوریِ اسلامی دفاع کرد

آدم‌هایِ زیادی در اطرافِ من هستند که از جمهوریِ اسلامی خشمی عمیق در دل دارند. اغلبِ آدم‌هایِ طبقه‌یِ متوسط که رمقی دارند و آینده‌یِ ملموسی برایِ خودشان در ایران نمی‌بینند، شیوه و نحوه‌یِ عملِ ج.ا. را مقصر می‌دانند. این‌ها از یک طبقه یا خاستگاهِ اجتماعی یا فرهنگیِ خاص نیستند. تنوعِ زیادی دارند. تنشی که پیرامون‌شان را فراگرفته آن‌ها را وادار به واکنش کرده. واکنش‌های‌شان اغلب عاری از تحلیلِ وضعیت است. واکنش‌های‌شان توده‌ای ست. اولین و دم‌دست‌ترین نشانه‌ها را به عنوانِ مهم‌ترین عوامل باور می‌کنند و بر مبنایِ آن عمل می‌کنند (در این مورد قبلاً اینجا نوشته‌ام: +). اولین و دم‌دست‌ترین عاملِ رنج و تنشِ ذهنیِ هرروزه‌ی‌شان را ج.ا. می‌دانند. در نظرشان، ج.ا. یعنی کلِ این ساز و کار حکمرانیِ فعلی که مشارکتِ این توده‌هایِ خشمگین را پس زده، حرف‌های‌شان را نه‌تنها نشنیده، بلکه آن‌ها را جورِ دیگری بازنمایی کرده، به وفور دروغ گفته، نتوانسته از حقوقِ ملیِ ساکنانِ این سرزمین در مقابلِ دزدها، فاسدها، و زد و بندِ کسانی که خودشان بخشی از این مردم اند دفاع کند، ریاکاری را ترویج کرده، آن‌ها را فقیرتر کرده، و برایِ بسیاری از مسائل و مشکلاتِ واقعیِ پیشِ روی‌شان استراتژیِ قانع‌کننده و سخن‌گوهایِ واجدِ مشروعیت و مقبولیت نداشته است. در کنارِ این‌ها، ج.ا. به قدرتِ سختِ نظامی و ایدئولوژیِ حامیانِ معتقدش بسیار بیش از مشروعیت و مشارکتِ سیاسیِ عمومی بها داده، در حالی که به هر دو احتیاج داشته است. یک ج.ا. قوی و بادوام باید خارِ چشمِ دشمنِ خارجی باشد و در عینِ حال، مکانیزم‌هایِ مستحکم و قابل‌اعتمادی برای رفعِ مسائلِ داخلی ایجاد کند. سؤالی که بینِ من و دوستان‌ام مطرح است این است که آیا اساساً جمعِ بینِ مشروعیتِ داخلی و مبارزه با دشمنِ خارجی در ایرانِ کنونی شدنی ست؟

من سعی دارم تا در نوشته‌هایی که از این پس در این وبلاگ به اشتراک می‌گذارم، جوانبِ این پرسش را بسنجم. این‌ها را پیش از هر چیز برایِ خودم و دوستانِ هم‌صحبت‌ام می‌نویسم و تلاش‌ام این است تا از پراکندگیِ گفتارِ شفاهی فاصله بگیرم و چیزها را برایِ گفت‌وگوهایِ بعدی‌مان منظم کنم. سعی دارم، ولی شاید فرصت نکنم. می‌ترسم که اگر شروع نکنم، همان مقدارِ ناقص و کم‌اش هم ادامه پیدا نکند. در عینِ حال، می‌ترسم اگر شروع کنم، صرفاً مجبور به ادامه دادن باشم، بدونِ این که استدلالی ارائه کنم، که دست‌کم خودم را قانع کند یا حرفی برایِ گفتن داشته باشم. از آن طرف، زمان انگیزه را سرد می‌کند. تا هر جا که فرصت و بخت اجازه بدهد، ادامه می‌دهم. این‌ها برایِ من یک آزمون است. گاهی خیلی دور می‌روم. گاهی هم شاید متمرکز بر سؤال‌ام باشم. نظمِ زمانیِ خاصی ندارم. اما دغدغه‌یِ من و پرسشی که آن را جدی گرفته ام حفظِ کلیتِ سرزمینیِ ایران، حفظ و اعتلایِ جمهوریِ اسلامی و فکر کردن به شیوه‌هایِ عبور دادنِ این کشور از تنگناهایی ست که به آن دچار شده یا خواهد شد. چکیده‌یِ میل، احساس، و تحلیلِ من این است که هر نوع مبارزه‌ای برایِ پس زدنِ ستمگرِ داخلی و دور نگه داشتنِ ستمگرِ خارجی باید درونِ مرزهایِ ایرانِ فعلی و تحتِ حاکمیتِ ج.ا. و با نگاه به شرایطِ بین‌المللی اتفاق بیافتد. نمی‌خواهم خشمِ من از حکمرانیِ فعلی یا لحنِ انتقادی‌ام، ایجادِ گمراهی کند. این که باید از جمهوریِ اسلامی دفاع کرد بستر و زمینه‌یِ همه‌یِ چیزهایِ دیگری ست که می‌گویم. اما سعی می‌کنم به خودِ این هم نگاه کنم؛ به این که چرا از چنین موضعی (از موضعِ هوادارانه) حرف می‌زنم و تا جایِ ممکن چیزی را ناگفته باقی نگذارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر